شش ماه شهادتان عقب افتاد
انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام
فرماندهان ما در میدان جنگ تربیت شدند
بشتابید که وقت جبران زیان ها هم نیست
اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم
روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
خاطره ای از حاج قاسم اصغری که مرحوم یشلاقی تعریف میکرد
وصیت نامه شهید حاج امیرعلی حاجی زاده
در تیپ 7 دزفول مسئول گروهان بودند . ولی در هنگام شهادت معاون تیپ عاشورا بودند. من در بچگی یک آدم به شدت ترسویی بودم درب خانه را باز می کردم نگاه نمی کردم که پشت در کیست . منزل ما اجاره ای بود اما 500 متر بود و خیلی بزرگ بود. در را که […]
ما در عملیات کربلای چهار حضور داشتیم. البته مأموریت ما انجام نشد، اما مأمور شده بودیم به شرکت در عملیات. در مسیری که برای اجرای عملیات در محور لشکر حضرت سیدالشهدا (ع) تعیین شده بود، یکی از سختترین و حیاتیترین وظایف بر عهده این لشکر قرار داشت. ما باید از منطقهی عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله، […]
شهید صمد و محمود گلزاری دو برادر بودند . حاج محمود که روحش شاد ، یکی از انسان هایی بود که من احساس نمی کردم روی زمین زندگی می کند. ایشان در چهره شناسی بی نظیر بود و به شهید قدوسی در کارها کمک می کرد. ایشان را به گمرک باکو فرستادند ، که کل […]
امروز در نقل خاطرات و روایت ها به دویدن در میدان مین خیلی تأکید می کنند و همچنین خاطراتی با موضوع خوابیدن و غلط زدن رزمنده ها در میدان مین . بنده ادعائی ندارم اما به عوان کسی که حداقل نزدیک 5 الی 6 سال در مجموعه گردان تخریب لشکر حضرت سید الشهدا ، رزمندگی […]
پاییز سال ۱۳۶۲ بود و مثل سال های گذشته عاشورای حسینی فرا رسیده بود. شور و شوق آزادگان دربند برای عزاداری سالار شهیدان و یاران باوفایش در خانهٔ دشمن بعثی حال و هوای دیگری داشت. از یکی دو هفته قبل از محرم، برادران به فکر زمینهسازی اجرای مراسم افتادند. ابتدا به مسئولان آسایشگاهها اعلام کردند […]
حدوداً ۳۰۰۰ اسیر بودیم که همه مفقودالاثر بودیم و بدون اطلاع صلیب سرخ در اردوگاه عراق نگهداری میشدیم و هیچ نهادی از وجود ما اطلاع نداشت، نه ایرانیان و نه خانوادههایمان و نه صلیب سرخ. شاید یکی از دلایل اطلاعرسانی نکردن عراق در خصوص تعداد و نام اسرا این بود که میخواست در مواقع اضطراری […]
دو روز بعد از عملیات «کربلای ۴» اسیر شدم و طی این مدت لا به لای نیهای منطقه شلمچه مخفی شده بودم. قرار بود که در فرصت مناسب به خط خودمان برگردیم. بنا شد با سه نفر دیگر از بچه ها که همگی مجروح بودیم، از طریق معبر که توسط تخریب چیان باز شده بود، […]