• امروز : پنجشنبه, ۲۷ دی , ۱۴۰۳
نماز شبی که شهید پیام پوررازقی میخواند
دلش نمیخواست کسی ببیند...

نماز شبی که شهید پیام پوررازقی میخواند

خاطراتی که از پیام دارم در واقع بیشتر  چون مشغول عبادت و نماز بودند در آن حالت دیده ام. یکی از خاطراتی که از ایشان دارم وقتی وارد تخریب سید الشهدا شدیم بچه ها برای شهادت حاج عبداله نوریان رفته بودند. چند شبی ما جمع 4 الی 5 نفری خودمان بودیم تا اینکه بچه ها […]

حاج حسین بداغی
آشنایی با شهید نوریان و گردان تخریب

حاج حسین بداغی

بسم الله الرحمن الرحیم ماجرای ورود من به گردان تخریب و اشنایی با حاج عبداله نوریان را عرض می‌ کنم . سال تحصیلی 62 -63 یعنی مهر ماه 63 ما در یک مدرسه به نام مهران سجده ای درس می خواندیم. در فلکه ی دوم تهران پارس بود . یک معلم امور تربیتی ، به […]

عملیات نصر چهار به روایت حاج سید حمید موسوی
آماده برای رزم بود و دندان به هم می فشرد

عملیات نصر چهار به روایت حاج سید حمید موسوی

بسم الله الرحمن الرحیم من یادم نیست که مقدمات عملیات نصر چهار چی بود ولی یادم هست که با برادر مسعود برگی و شهید حمیدرضا دادو ، همه سرهامون رو تراشیدیم و حنا گذاشتیم . وقتی می خواستند اسامی را انتخاب کنند وقتی آقا سید محمد می آمد و یا یک نفر را می فرستاد […]

شهید مجید عسگری به من گفت فردا شهید می شوم
آخرش هم ساعت را گم کردم

شهید مجید عسگری به من گفت فردا شهید می شوم

شهید مجید عسکری بچه شهر ری بود. از زمان ورود به گردانش تا شهادتش مدت کمی در گردان بود . زمانی که می خواست برای عملیات برود با هم دوست شده بودیم. شبی که می خواست به عملیات برود به من گفت : من فردا شهید می شوم و این ساعت را می خواهم به […]

حاج سید حمید موسوی زاده
روز اولی که وارد گردان تخریب شدم

حاج سید حمید موسوی زاده

من ورودم به گردان تخریب مربوط به سال 1365 است.  من پروازی و قطاری نبودم به این معنا که فقط شب های عملیات در جبهه در رفت و آمد باشم. از زمانی که وارد شدم تا زمان قطع نامه ماندم و بعد از پذیرش قطع نامه به تهران امدم و دوباره برگشتم. علت اینکه به […]

من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم
آن شب از قبر و قیامت و معنویات گفت

من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم

یک شب که برای عملیات بدر به منطقه جفیر رفته بودیم یکی از شهدای گردان به من گفت بیا سوار ماشین شویم. حاج آقا قاسمی بزرگوار هم بودند . ما را می خواست به پادگان دو کوهه ببرد. چون من مقر تخریب را بلد بودم. انسان کم صحبتی بود اما خوش صحبت بود. از قبر […]

نماز اول وقت با شهید حاج عبدالله نوریان
ناهار ، میهمان امام حسین شدیم ...

نماز اول وقت با شهید حاج عبدالله نوریان

من یادم است که حاج عبدالله به نماز خیلی اهمیت می داد. یک بار جاده اندیمشک به اهواز بود نزدیکی های اذان بود. ناگهان اشاره به دور کرد و گفت نگه دار این جا مسجد است. گفتم : این جا مسجد ندارد . گفت یک بلند گو دیدم حتما مسجد هست .خلاصه دور زدیم رفتیم […]

چهل و پنج روزی که حاج پرویز معصومی در گردان تخریب بود
خاطراتی از شهید حاج عبدالله نوریان

چهل و پنج روزی که حاج پرویز معصومی در گردان تخریب بود

پدرم هر وقت می خواست  از حاج عبدالله نوریان صحبت کند با گریه شروع می کرد. می گفت : همان 45 روزی که خدا به من عمر داد که تخریب باشم، یک طرف و کل زندگیم یک طرف دیگر. در آن ئجا من واقعاً با حاج عبدالله و اخلاقش صفا کردم و لذت بردم. ما […]

میگفت در آشپزخانه ی جبهه فعالیت دارم
گفتن نگید ...

میگفت در آشپزخانه ی جبهه فعالیت دارم

من قاسم فیروزبخت برادر شهید رسول فیروزبخت هستم. سال هایی بود که حاج رسول خیلی کم به منزل می آمد . مادرم می گفت : پسر در منطقه زیاد جلو نرو و مواظب باش و از این حرف ها. خیلی اصرار می کردند که بدانند کدام منطقه و در کجا هستند. حاج رسول می گفت […]

حجه الاسلام حاج سید محمد عابدین زاده
ماجرای دعوت به گردان تخریب

حجه الاسلام حاج سید محمد عابدین زاده

سید محمد عابدین زاده  هستم . اعزام های متعددی قبل از اعزام به  گردان تخریب لشگر ده داشته ام . قبل از انقلاب نوجوان بودیم . شهید سید محمد زینال حسینی  یکی دو سال از من بزرگ تر بودند و بیشتر در فضای پارک و بازی با هم آشنایی مختصر داشتیم . بعد از انقلاب […]

با کدام معیار خون جوانان را نادیده می‌گیرید و با ملت به جنگ اعصاب برخواسته اید؟
وصیت من به اشکال تراشان

با کدام معیار خون جوانان را نادیده می‌گیرید و با ملت به جنگ اعصاب برخواسته اید؟

و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحب عقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید و هرچه توان دارید در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این عمل کشور […]

تعقیبات نماز شب به شیوه ی شهید مصطفی مبینی
روز های سرد زمستان در مریوان

تعقیبات نماز شب به شیوه ی شهید مصطفی مبینی

شهید مبینی خیلی بی نظیر بود . خیلی کم لنگه اش را داشتیم . در مریوان که بودیم هوا سرد بود. بعد از نماز شب ایشان  آب از رودخانه  می آورد و در منبع می ریخت و زیرش را روشن می کرد تا بچه ها آب گرم داشته باشند. تمام لباسش از دوده ی منبع […]

روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم
عقب نشینی عملیات بدر

روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم

من در کل جنگ یک بار ترکش خوردم. آن هم عملیات بدر بود. چون از اول تا آخرش شیمیایی می زدند. من هم شیمیایی شدم. اوایلش نمود پیدا نکرد و من هم عقب نرفتم. صدای من هم که اکنون این طور است مربوط به یادگار آن زمان است. تعدادی از افرادی که شرکت کردند به […]

حاج موسی طیبی
نحوه آشنایی و ورود به گردان تخریب

حاج موسی طیبی

بنده موسی طیبی جمعی گردان تخریب لشکر ده حضرت سید الشهدا علیه السلام هستم . تاریخ ورودم به تخریب مربوط به 20/10/1361 میشود . بعد از اینکه اموزش انواع مین ها را توسط سردار حاج جعفر جهروتی  دیدیم ، حاج آقا عبداله نوریان (ره) فرمانده گردان وقت تخریب تشریف آوردند و اعلام کردند که هر […]

گرهی که با توسل به حضرت صدیقه طاهره باز شد …
در بین آن دیوار و در

گرهی که با توسل به حضرت صدیقه طاهره باز شد …

بسم الله الرحمن الرحیم اصغر آقادادی هستم از رزمندگان لشکر مقدس امام حسین . خاطره ای که امروز می خواهم برایتان تعریف کنم از توسلی که به ائمه معصومین در هر زمان جبهه و عملیات ها ایجاد می شد و توسل پیدا می شد به ائمه معصومین و مشکل حل می شد. در عملیات خیبر […]

اذن میدان به شیوه ی شهید حاج قاسم اصغری
مثل اذن میدان حضرت قاسم

اذن میدان به شیوه ی شهید حاج قاسم اصغری

با من رابطه خوبی داشت . اما با پدرش میانه خوبی نداشت. پدرش مخالف رفتنش بود. شاید به این دلیل با پدرش خوب نبود. وقتی هم که به جبهه اعزام شد با اجازه ی عمویش رفت. عمویش گفت : یک ماه به کمک من بیا بعد من اجازه می دهم. پیش عمویش رفت و کار […]

چند روز پس از پذیرفته شدن قطعنامه 598
حیف شد خانه ما یک شهید نداد

چند روز پس از پذیرفته شدن قطعنامه 598

وقتی قطع نامه اعلام شد حاج آقای تاج آبادی صحبت کرد که آرام باشید،اتفاقی نیفتاده،امام تصمیم گرفته است و شرایط کشور است. آن موقع ما دید سیاسی نداشتیم. مثل بچه ها رفتار می کردیم و می گفتیم ما می خواهیم بجنگیم. بچه سن بودم و عقلم نمی رسید. من هم با ناراحتی به تهران آمدم. […]

نصیحت مادرانه به شهید مهدی ضیائی
جنگ مسلمان با مسلمان

نصیحت مادرانه به شهید مهدی ضیائی

بعداً من یک نصیحت کردم و گفتم همایون جنگ ایران و عراق ، جنگ دو کشور مسلمان است. حالا شیعه بودنش را ما کنار می گذاریم. اما هر دو کشور راه حضرت محمد را می رویم. آنها مسلمان هستند و به تهدید سرانشان دارند با ما می جنگند ، من راضی نیستم که تو مین […]

مداحان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
شهید حسنی و شهید خدیور ، شهید خلج و شهید علی سلمانی

مداحان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

قبل از من شهید حسنی و شهید خدیور ، شهید خلج و شهید علی سلمانی در گردان مداحی میکردند اما نه اونطوری که توقع بود من بخونم . بیشتر در حد یک سینه زنی و مراسم نوحه صبحگاهی بود . آنها هم حماسی می خوندند و سینه می زدند نه که  مداحی غزل مصیبت و […]

حاج عبدالله نمی گذاشت بحث های بی خودی به گردان بیاید
کارتون گالیور را دیدید؟

حاج عبدالله نمی گذاشت بحث های بی خودی به گردان بیاید

یک بنده خدایی بود که اسمش را بیاورم غیبت می شود. کارتون گالیور را دیدید؟ یک شخصیتی بود که همیشه با همه چیز مخالف بود. این بنده خدا هم همیشه می گفت من می دانم که موفق نمی شویم. شهید حاج عبدالله نوریان می گفت بگذار یک اردویی برویم و یک آموزشی ببینیم و یک […]

خاری که بر دست شهید حمیدرضا دادو نشست
خاطره ای خاص

خاری که بر دست شهید حمیدرضا دادو نشست

یک روز مسعود برگی و شهید حمید دادو به ملاقاتم امدند. چایی خوردیم و حرف زدیم. شهید دادو تازه از منطقه آمده بود . به من گفت: میدان مین رفتم و حال دستم پر از خار شده است. سوزن داری که خارهای دستم را بیرون بیارم. صدا زدم مرحوم مادرم سوزن آورد . برگی هم […]

حاج آقا شما با امام زمان علیه السلام ارتباط دارید ؟
تلاش برای ورود به چادر اسطوره ها

حاج آقا شما با امام زمان علیه السلام ارتباط دارید ؟

یک روحیات خاص معنوی آن جا بود. حاج عبداله در تقسیم نیروها روحیاتی که به هم می خورد را جدا می کردند. این ها بین 15 تا 17 سال بودند. سه الی چهار نفر هم شهید شدند.  برادر ممقانی هم شلوغ و شوخ بود. ادای بختیار و ادای بنی صدر را درمی آورد. هر جا […]

اعلام زمان نماز شب به شیوه ی شهید صاحب علی نباتی
یک اسطوره ی به تمام معنا

اعلام زمان نماز شب به شیوه ی شهید صاحب علی نباتی

شهید نباتی یک اسطوره به تمام معنا بود. شهید نباتی جزء همان پاسدار وظیفه هایی است که می گویم بود. اما خیلی اسطوره و با تقوا بود. وقتی با هم در شهر می رفتیم و غذا و بستنی می خوردیم . ایشان نمی خورد و می گفت که رزمنده در شهر بستنی نمی خورد. خیلی […]

ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب
از خودسازی تا شهادت

ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب

بعد از اینکه من به گردان آمدم اولین بار فکر کنم 10 ماه گردان بودم. خیبر قبل از عید بود و من بعد از عید آمدم و تا نزدیکی های عید هم ایستادم. البته به خاطر اینکه آلوده شده بودم اذیت می شدم. هر دو عملیات ها لو رفت و من هم مأیوس از آن […]

مولودی خوانی شب مبعث به سبک شهید مجید رضایی
امشب شب مبعثه برادرا گوش کنید

مولودی خوانی شب مبعث به سبک شهید مجید رضایی

در فاو سمت دریاچه نمک یک پدافند داشتیم.  یکی از گردان ها آن جا بود دوستان برای مین گذاری ، جلوی گردان رفتد که عراق از ان جا حرکت می کرد. محوری بود در فاو سمت دریاچه نمک که لشکر آن جا گردان پدافندی داشت. بچه های تخریب هم جهت مین گذاری جلوی محور مامور […]

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!


Fatal error: Uncaught TypeError: strtoupper() expects parameter 1 to be string, null given in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php:145 Stack trace: #0 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(145): strtoupper(NULL) #1 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php(107): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hash_to_element(Object(DOMElement), 2, '<!DOCTYPE html>...') #2 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Controller.php(155): WP_Rocket\Engine\Optimization\LazyRenderContent\Frontend\Processor\Dom->add_hashes('<!DOCTYPE html>...') #3 /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-conte in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/Engine/Optimization/LazyRenderContent/Frontend/Processor/Dom.php on line 145