به حاجی گفتم و برگشتم تهران

حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد

  • کد خبر : 2475
حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد

قبل از شروع عملیات والفجر هشت از محل کارم خیلی فشار می آوردند که حتماً باید به محل کارت برگردید. حتی جلوی حقوق بنده را بسته بودند. ماموریت 45 روزه گرفته بودم . اما تا دوسال بر نگشته بودم. آنها هم می گفتند که 45 روز قرارمان بود اما الان دو سال است که نیامده […]

قبل از شروع عملیات والفجر هشت از محل کارم خیلی فشار می آوردند که حتماً باید به محل کارت برگردید. حتی جلوی حقوق بنده را بسته بودند. ماموریت 45 روزه گرفته بودم . اما تا دوسال بر نگشته بودم. آنها هم می گفتند که 45 روز قرارمان بود اما الان دو سال است که نیامده ای. من به حاجی گفتم و برگشتم تهران سر کارم.

عملیات والفجر 8 که شروع شد من در منطقه نبودم. حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد. گفت : شیخ سمانی رفته و برنگشته شاید اسیر و یا شهید شده باشد. من هم دست تنها هستم و هر کاری کردی سعی کن بیایی. به محل کار رفتم و اصرار کردم به مدیرمان که اجازه دهند به جبهه برگردم  حاج عبداله شهید شد. و من شهادت حاج عبدالله را ندیدم و در منطقه نبودم. تهران ماندم و بعد از تشییح جنازه و مراسم سوم که تمام شد به منطقه برگشتیم.

وقتی به عملیات می روید بی خودی گزارش نکنید
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2475
  • نویسنده : حاج ابراهیم قاسمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

23آبان
مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید