نه میجوشید ، نه میگفت ، نه میخندید
برادر میسوری مگر من میگذارم تو شهید یا اسیر شوی ؟!
نوش جانتان اما گرسنگان اتیوپی این طوری غدا نمی خورند که شما می خورید
وقتی مین والمر عمل کرد و من مجروح شدم
یک نامه آمد خانه ما که بیایید ملاقات شیخ نصرت
دسته گلی که شهید رحمان میرزازاده به آب داد
نگذاريد ميليونها مردم محروم افغانستان ، اينگونه قرباني فتنهي طالبان شوند
ماجرای اسارت سربازان ارتش در دهلران
شهید ابوالفضل رمضانی را در قلاجه زیارت کردم و مدت کوتاهی توفیق داشتم در محضرشان باشم. فکر میکنم در همان زمانی که در قلاجه بودیم ایشان به تخریب آمدند. یک انساندوست داشتنی و بیتکلف بود یعنی اگر در بعضیها مصادیقی از کارهای عجیب غریب وجود داشت، من در شهید رمضانی اینگونه موارد را سراغ ندارم، […]