• امروز : شنبه, ۲۱ مهر , ۱۴۰۳
گله شهید حاج همت از بچه های بسیجی

وقتی به عملیات می روید بی خودی گزارش نکنید

  • کد خبر : 3275
وقتی به عملیات می روید بی خودی گزارش نکنید

ما در اواخر سال شصت و دو در پادگان دو کوهه صبح گاه مشترک در میدان صبحگاه داشتیم . بچهای آنجا بیشتر از لشکر بیست و هفت محمد رسول الله ص بودند . فرمانده آنها شهید حاج ابراهیم همت بود و در حال سخنرانی کردن بود . بیشتر بچه ها بسیجی بودند و مجموع سپاهی […]

ما در اواخر سال شصت و دو در پادگان دو کوهه صبح گاه مشترک در میدان صبحگاه داشتیم . بچهای آنجا بیشتر از لشکر بیست و هفت محمد رسول الله ص بودند . فرمانده آنها شهید حاج ابراهیم همت بود و در حال سخنرانی کردن بود .

بیشتر بچه ها بسیجی بودند و مجموع سپاهی های داخل کم بودند . حاج همت از بچه های بسیجی گله داشت و می گفت : وقتی به عملیات می روید بی خودی گزارش نکنید ، آنچه که خاطر جمع هستید را بگویید . هیچ کس به اندازه ما خاطر جمع نیست در این قضیه . شما در خط هستید و دو تا چشم دارید که دیدتان نهایتاً ده متر است . ده متر سمت چپ و ده متر سمت راست را می بینید . وقتی میبینید دو نفر شهید شدند اگر خودتان زنده برگردید می گویید همه شهید شدند یا اینکه اگر شهیدی را نبینید می گویید یک نفر هم شهید نشد . اما بنده به عنوان فرمانده در قرارگاه نشستم با بیسیم چی در ارتباط هستم ، با فرمانده گردان ها و فرمانده واحد ها در ارتباط هستم . گزارش هایی من می دهم با توجه به اطلاعات دقیقی است که می گیرم . این چیزها را به بیرون انتقال ندهید ، دشمن از این چیزها سوءاستفاده می کند .

خدا رحمتش کند ، تأکید داشت که مواظب باشید که این اتفاق نیوفتد . ما خودمان هم میدیدیم که کسی مجروح شده بود و چون خودش نتوانسته بود دوستش را با خودش بیاوردش می گفت که شهید شده است اما دو ماه بعد می دیدیم که زنده است. بعد از عملیات که می شد ، تعاون از کسانی که در عملیات بودند یک گزارش کار نصفه می گرفت و می پرسید اگر کسی مجروح شده یا شهید شده اطلاعات می گرفت که بتوانند بروند و به عقب بیاوردند .

مواجهه ی شهید حاج کاظم رستگار با نفاق

گاهی هم رزمنده ها اشتباه میکردند و اشتباه می گفتند . از جمله خدا رحمت کند پسر خاله من که لشکر امام حسین بود ، در فاو اسیر شده بود ولی گزارش دادند که ایشان شهید شده است . خانواده اش برای او مراسم و ختم و چهلم گرفتند . بعد از دوماه آمار از هلال احمر آمد که در عراق اسیر شده است.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3275
  • نویسنده : حاج ابراهیم قاسمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

06خرداد
این سه نفر آخرین امید صدام را نا امید کردند …
23مرداد
پسته ای که روی زمین افتاده بود
مسئول تدارکات گردان ، شهید حسین کاشانی

پسته ای که روی زمین افتاده بود

23مرداد
وقتی حاج عبدالله میخواست روحیه و معنویتش را تقویت کند
خاطره ای که شهید حاج عبدالله نوریان تعریف میکرد

وقتی حاج عبدالله میخواست روحیه و معنویتش را تقویت کند

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!