شبی که شهید حاج قاسم اصغری روی سیم خاردار خوابید
اولین دیدار و آشنایی من با شهید مصطفی صدرزاده
تاسیس گردان تخریب لشگر 27 به روایت حاج جعفر جهروتی
حیف است که جان انسان با مرگ طبیعی از دست برود
آيا مىخواهيد چيزى به شما بياموزم كه از خدمتکار بهتر باشد؟
من آن روز شما را بردم عقب ،حالا من را ببر به عقب
من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم
در جواب تشکر دیگران میگفت خرّمشهر را خدا آزاد کرد
بسم الله الرحمن الرحیم؛ با عرض سلام و درود به شهدا و امام شهدا؛ بنده سعی میکنم خلاصه بگویم تا هم وقت شما را نگیرم و هم به نقطهی مد نظر گفتگو برسیم. بنده مرتضی رنجبرفرماندهی گردان تخریب لشکر ۵۷ هستم. سال ۱۳۴۸ از شهرستان الیگودرز به تهران آمدم و تا پایان حکومت پهلوی آنجا […]
من و شهید صاحب علی نباتی در یک چادر بودیم . فکر می کنم شهید نباتی مسئول دسته ی ما بود . ایشان یک چهره ی بخصوصی داشت . یعنی تیپش ، ظاهرش و میمیک صورتش و موهایش یک تیپ ظاهری متفاوتی از همه داشت . اخلاق بخصوصی هم داشت . در عین حال که […]
این حقیر زهرا مهرخاوران گیلانی هستم که البته در محله مان به فامیلی همسرم شهرت به ابراهیمی دارم . برای پسرم (شهید داوود ابراهیمی) در اصل اسم محمد را انتخاب کرده بودیم اما از آنجایی که اقوام ما به اتفاق پدرشهید قصد زیارت امامزاده داوود کرده بودند و زیارت امامزاده داوود و برای سلامتی من […]