ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم
رئیس جمهور ونزوئلا: با بسیج ۴.۵ میلیونی، پاسخی قاطع به تهدیدات آمریکا خواهیم داد
این سه نفر آخرین امید صدام را نا امید کردند …
پسرک فلافل فروشی که مدافع حرم امام هادی علیه السلام شد
وقتی شهید حاج عبدالله نوریان از فرماندهی گردان استعفاء داد
نابغه و مخترع گردان تخریب ، شهید سید امین صدرنژاد
نحوه شهادت شهید حاج ناصر اربابیان به روایت حاج احمد خسرو بابایی
حاج رسول از من خواست برای شهادتش دعا کنم
سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید «سید علی حسینی» سرباز گمنام امام زمان (عج)، فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» شهید دوران جنگ تحمیلی است. او متولد یکم بهمن ماه ۱۳۴۱ و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که طی مأموریتی که در خارج از کشور بسر میبرد، دستگیر شده و در تاریخ بیستوسوم دیماه […]
امام خمینی (س) بعدازظهر روز چهارم شهریور 1358 در جمع خانواده این شهید حاج مهدی عراقی می فرمایند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم من ایشان را حدود بیست سال است که مىشناسم. مهدى عراقى یک نفر نبود، او به تنهایى بیست نفر بود. حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. […]
محمدولی قرنی، تا تاریخ 23 بهمن 1357 مسئولیت ریاست ستاد کل ارتش اسلامی را برعهده داشت و عضو شورای انقلاب اسلامی بود، اما ماموریت وی به عنوان ریاست ستاد کل ارتش تنها 43 روز طول کشید. او سرانجام در تاریخ 3 اردیبهشت 58 توسط گروهک فرقان ترور شد. در همان سال 57 منافقین، فدائیان خلق […]
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی – محمدحسن روزیطلب؛ ظهر روز دوشنبه، سوم اردبيهشت 1358 سرلشكر محمدولی قرنی كه عنوان اولين رياست ستاد كل ارتش جمهوری اسلامي ايران را داشت، ترور شد و به شهادت رسيد. به فاصله اندکی، گروهک فرقان طی اعلاميهای، مسئوليت این ترور را برعهده گرفت. گروهک فرقان دلایل مختلفی را برای […]
به این ترتیب عملیات متوقف کردن پیش روی مهاجمان و عقب راندن آنها تا ساعت ۱ بامداد ۱۰ آبان با موفقیت به پایان رسید. دو شب بعد از این عملیات، عراقیها با اطلاعاتی که از جاسوسان خود به دست آورده بود، کلبه گلی دریاقلی سورانی را هدف خمپارهها قرار دادند
در دوران تصدی مسئولیت، در یک اتاق ساده و به دور از تشریفات کار میکرد. در توصیف اتاق کار او گفتهاند: «در یک گوشه اتاق دو میز تحریر وجود داشت، پشت آن مینشتند و کار میکردند. در یک گوشه اتاق هم بساط چای گذاشته شده بود... یک زیرانداز ساده هم انداخته بودند و در آن دوران بحرانی به دور از تشریفات در حال اداره کشور بودند...»
حالم زیر و رو شد طوری که نشستم و نتوانستم تا دم در بروم همین که چشمم به کتیبه یا ابوالفضل العباس خورد گفتم یا حضرت عباس مصطفی من را نگاه دار او را سربازت میکنم این اتفاق دقیقا یک ربع قبل از ظهر تاسوعا افتاد این نذر چیزی بود بین خودم و خدای خودم حتی به پدرش هم نگفته بودم
کتر بهشتی به عنوان آغازگر بحث و هم مدیرجلسه پیرامون اهمیت مسئولیت ریاست جمهوری سخنانی ایراد کردند و اظهار داشتند رئیس جمهوری پس از مقام رهبری بلندپایه ترین مقام نظام است و آقایان مردم را روشن کنند تا شخصی که تحت حمایت استکبار قرار دارد در مسئولیت ریاست جمهوری قرار نگیرد. تا جایی که من به یاد دارم این آخرین جمله شهید بهشتی بود.
به پدرم گفت این دو سگ دارند می روند سر قبر مارکس فاتحه بخوانند. پدرم بلافاصله به او گفت اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است چه فرد کافر باشد چه مسلمان.
در تابستان 1354 گردهمایی دبیران دینی غرب کشور در ارومیه تشکیل شده بود. از تهران حرکت کردیم تا به تبریز رسیدیم. در تبریز قرار شد مقداری از نیازهای منزل تهیه شود. به اتفاق آقای بهشتی به مغازه ای رفتیم. آقای بهشتی سفارش بعضی موارد را دادند. مغازه دار در موقع وزن کردن اقلام سفارشی با […]
هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان هیچ وقت بگیر و ببند در زندگی نداشت و می گفت همه درآمدم متعلق به شماست. التبه ایشان یک دفعه هم حتی از دادگستری حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. می گفت جایز نیست در حالی که این همه مستضعف است حقوق […]
ایشان نسبت به تهیه این چیزها نه تنها مخالفت نمی کرد بلکه از خود علاقه هم نشان می داد. هیچ وقت هم تهیه این چیزها را مشروب و مقید به چیزی و انجام دادن کاری نمی کرد و به این ترتیب به ما یاد می گرفتیم هرچیز را در زمان خودش از ایشان بخواهیم و به آن هم دسترسی پیدا بکنیم.
«اول انقلاب بود که ایشان وصیتنامهای نوشتند و به من دادند و گفتند، چون شما فعلا سرپرست بچههای من هستید و من برادری ندارم، از شما میخواهم که شما این سرپرستی را بکنید و خودتان را از همین حالا آماده کنید که خودکفا باشید و هم زن باشید و هم مرد باشید.
با تبعید امام به ترکیه، ایشان در نجف و کربلا از نقش امام در رشد سیاسی جامعه و حمایت از اسلام و مسلمین سخنرانی میکرد. پس از بازگشت به قم، به دعوت عدهای از مؤمنین جنوب شرقی تهران، به مسجد موسی بن جعفر(ع) آمد و پایگاهی قوی علیه رژیم شاه ساخت.
پزشکها بعد از شهادتش به من گفتند که وقتی فرزندم را به بیمارستان آوردند به کما رفته بود و وضعیت مناسبی نداشت؛ بنابراین چندبار او را احیاء کردند؛ ولی فایدهای نداشت؛ بار اولی که احیاء شد، ذکر یازهرا (س) و یاحسین (ع) گفت و بار دوم هم همین اذکار مقدس را بر لب داشت؛
من سر کار بودم. دیدم اتوبوسها پر از جمعیت با پارچههای سبز میآیند و میروند. زنگ زدم و به خانواده گفتم مراقب حسین باشید که بیرون نرود در این شلوغیها اما او آنقدر علاقه داشت که کسی حریفش نشده بود
امیرحسام که از فعالان هیأت محل در دهه محرم بوده و میانداری در این هیأت از ویژگیهای شاخص او به شمار میرفت، همواره قطعات مختلفی از اشعار مورد استفاده در مداحی را مینوشت و به همراه داشت.
مادر شهید جزء به جزء گواهی پزشکی قانونیاش را از حفظ است. او میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد. باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم که چه شده و چه نشده. آن موقع بود که فهمیدم چه بلایی سر فرزند من آمد که هیج جای بدنش سالم نمانده بود.
شهادتش داستان کربلا را برایم تداعی کرد. ابتدا با تفنگ شکاری به محمدحسین شلیک میکنند ، بعد با همان تفنگ به سر و صورتش میزنند. بعد که محمدحسین دست تنها میماند با قمه و هر چه در دست داشتند به جانش میافتند و در آخر هم با خودرو از روی بچهام رد میشوند
اید ابتدا برای اسلام خوب خدمت کنی و بعد شهید شوی و همین اتفاق هم افتاد. مهدی چندین سال در سنگرهای مختلف به اسلام و انقلاب خدمت کرد و دست آخر به آرزویش رسید. شهید عزیز در سنگرهای مختلفی که فعالیت داشت تلاشهای بسیاری انجام داد
وقتی دیدم با یک دست نمیتوانم کاری انجام دهم فهمیدم که باید برگردم، حالم هم بد بود و داشتم از هوش میرفتم، وقتی دیدم دارم از هوش میروم فکر کردم که دارم شهید میشوم و گفتم السلام علیک یا اباعبدالله؛ ولی دیدم از امام حسین (ع) خبری نیست و از هوش رفتم...
انقلاب اسلامی اگر بخواهد سلب کننده آزادیها باشد، این یک آفتی است در آن و اگر بخواهد نسبت به عدالت اجتماعی به معنی دقیق کلمه حساسیت کافی نداشته باشد به خطر خواهد افتاد اگر تحت تاثیر مکتبهای ماتریالیستی معنویت را کوچک و ضعیف بشمارد و گرایش مادی زیاد پیدا بکند باز به خطر خواهد افتاد
روز 16 شهریور 57 بعد از نماز مغرب درحالیکه به اتفاق خانواده تلویزیون تماشا میکرد، خطاب به مادرش گفت: «بر همه ما واجب است در راه اسلام جانفشانی کنیم».
وی درباره موافقت خانواده برای رفتن فرزندش چنین گفت: پسرم اولین شهید مدافع حرم شهر قم است که آن زمان به دلیل حفظ مسائل امنیتی و حفاظتی اطلاع نداد به سوریه میرود، اما من با توجه به شواهد و قرائن میدانستم که به ماموریت خارج از کشور رفته که در همان ماموریت بعد از ۱۵ روز به شهادت رسید
شهید علی چیت سازیان شهیدی که در روز ولادت امیرالمومنین به دنیا آمد، سری سبز داشت و استاد آموزشهای نظامی بود. نبوغ و خلاقیت او را علی شادمانی کشف کرد و شهید همت برای او نقشهها داشت. سردار شهید حاج حسین همدانی از آنجایی که شناخت کامل نسبت به او داشت، به همسنگران می گفت […]