یک گل به معنای واقعی بود

یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن

  • کد خبر : 3152
یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن

روح همه ی رفقای شهیدمان شاد باشد. شهید هادی مهین بابایی یک گل به معنای واقعی بود. ایشان هم بچه ی ساده ای بود هر چه که ما می گفتیم گوش می کردند . یک جایی که گردان تخریب چادر زده بود در دهکده حضرت رسول ، آن ها در چادر آخر بودند. ما در […]

روح همه ی رفقای شهیدمان شاد باشد.

شهید هادی مهین بابایی یک گل به معنای واقعی بود. ایشان هم بچه ی ساده ای بود هر چه که ما می گفتیم گوش می کردند . یک جایی که گردان تخریب چادر زده بود در دهکده حضرت رسول ، آن ها در چادر آخر بودند.

ما در چادر اول بودیم . یک دفعه داد میزدم مهین مهیــــــن …

ایشان سریع می آمد و بهش می گفتم چایی بیار یا لباس های مرا بشور یا فلان کار را انجام بده… هر چه می گفتم انجام می داد .

مهین بابایی خدابیامرز گوش می کرد . خیلی نورانی بود ، نمی شد در صورتش زوم بکنی . روحش شاد باشد او را هم زیاد اذیت کردم . به قول شهید حاج عبدالله نوریان عزیز شیطون گردان من بودم . همیشه سعی می کرد  من را با کارهایش جدا نگه دارد تا گردان از دست کارهای من آسیب نبیند. البته صفای جبهه به همین چیزها بود. یعنی اگر کسی می خواست آن جا خیلی اذیت نشود این چیز ها را هم داشت دیگر.

آخرین وداع شهید بابابزرگی با فرزندانش
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3152
  • نویسنده : حاج موسی طیبی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

17آذر
مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی
دفاع مقدس سراسر درس و آموزه بود

مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی