• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
آن شب از قبر و قیامت و معنویات گفت

من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم

  • کد خبر : 2655
من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم

یک شب که برای عملیات بدر به منطقه جفیر رفته بودیم یکی از شهدای گردان به من گفت بیا سوار ماشین شویم. حاج آقا قاسمی بزرگوار هم بودند . ما را می خواست به پادگان دو کوهه ببرد. چون من مقر تخریب را بلد بودم. انسان کم صحبتی بود اما خوش صحبت بود. از قبر […]

یک شب که برای عملیات بدر به منطقه جفیر رفته بودیم یکی از شهدای گردان به من گفت بیا سوار ماشین شویم.

حاج آقا قاسمی بزرگوار هم بودند . ما را می خواست به پادگان دو کوهه ببرد. چون من مقر تخریب را بلد بودم. انسان کم صحبتی بود اما خوش صحبت بود. از قبر و قیامت و معنویات گفت.

برای حاج قاسمی صحبت می کرد و من هم گوش می دادم. دو ، سه سالی بود که ازدواج کرده بود و ظاهرا بچه دار نمیشد .

بعد از صحبت هایی که راجع به قبر و قیامت کرد ، کمی مکث کرد و گفت من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم . ناراحت بود .

حاج قاسمی که همیشه سعی میکند میانه را بگیرد ، گفت ما دعا می کنیم که خدا به شما فرزند صالح بدهد .

می خواهم بگویم که ایمانش خیلی قوی بود. بعد ها این ماجرا را برای برادرم که اهل نماز و قرآن است تعریف کردم . برادرم گفت چه ایمان قوی دارد ، بیارش تا من ببینمش و من گفتم که شهید شده است.

دستی را که مدیون شهید حاج عبدالله نوریانم
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2655
  • نویسنده : حاج حبیب ستوده
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه