• امروز : جمعه, ۱۳ مهر , ۱۴۰۳
گفتند يا امير المؤمنين حقى كه از آن تو بود و تو شايستۀ آن بودى را رها كردى ؟

دوازده نفر از مهاجرین و انصار که با ابوبکر مخالفت کردند

  • کد خبر : 5366
دوازده نفر از مهاجرین و انصار که با ابوبکر مخالفت کردند

زيد بن وهب گويد : كسانى كه در خلافت ابى بكر مخالفت كردند و پيش افتادن او بر على را انكار نمودند از سران مهاجر و انصار دوازده كس بودند از مهاجرين خالد بن سعيد بن عاص، مقداد بن اسود و ابى بن كعب و عمار بن ياسر و ابوذر غفارى و سلمان فارسى و […]

زيد بن وهب گويد : كسانى كه در خلافت ابى بكر مخالفت كردند و پيش افتادن او بر على را انكار نمودند از سران مهاجر و انصار دوازده كس بودند از مهاجرين خالد بن سعيد بن عاص، مقداد بن اسود و ابى بن كعب و عمار بن ياسر و ابوذر غفارى و سلمان فارسى و عبداللّٰه بن مسعود و بريده اسلمى و از انصار خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين و سهل بن حنيف و ابو ايوب انصارى و ابو هيثم بن تيهان و ديگران بودند . چون ابوبكر به نام خلافت بر منبر رسول خدا نشست ، در كار خود با هم مشورت كردند . برخى از آنها گفتند خوبست برويم و او را از منبر رسول خدا فرود آورديم . ديگران گفتند اگر اين كار را بكنيد به كشتن خود كمك كرده‌ايد خدا فرموده خود را به مهلكه نيندازيد. بهتر است كه همه برويم خدمت على بن ابى طالب (عليه السّلام) و با آن حضرت شور كنيم و ببينيم چه دستور ميدهد .
آمدند نزد على (عليه السّلام) و گفتند يا امير المؤمنين خود را بيكار گذاشتى و حقى كه از آن تو بود و تو شايستۀ آن بودى را رها كردى ؟ ما نخواستيم بى‌مشورت شما او را فرود بياوريم . على (عليه السّلام) فرمود اگر چنين كرده بوديد با آنها در جنگ ميشديد و شما در برابر آنها يك سرمه چشم و يك نمك آش بيش نيستيد . امروز امت به پيشوائى او اتفاق كردند و گفتار پيغمبر خود را واگذاشته و پروردگار خود را تكذيب كرده‌اند . من با خاندان خود مشورت كردم ، گفتند جز سكوت چاره‌اى نيست . سينۀ اين مردم پر از كينۀ خدا و خاندان پيغمبر او است . آنها در مقام خونخواهى زمان جاهليت هستند . به خدا اگر چنين كارى بكنيد شمشير ميكشند و آمادۀ نبرد و جنگ ميشوند . چنانچه با من ستيزه كردند تا مرا مقهور نمودند و بر من چيره شدند و دور مرا گرفتند و گفتند يا بيعت كن يا تو را ميكشيم . من چاره‌اى نداشتم جز اينكه از خود دفاع كنم ‌، زيرا بيادم آمد گفتار رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) را كه فرمود اى على براستى هر گاه اين مردم در كار خلافت تو را درهم شكستند و بر خلاف تو در آن استبداد ورزيدند و در بارۀ تو مرا نافرمانى كردند ، بر تو باد كه صبر پيشه كنى تا خدا امرى نازل كند . آگاه باش كه آنان بر تو بطور حتم نيرنگ زنند . بهانه به دست آنها مده كه تو را خوار كنند و خونت را بريزند زيرا امت پس از من عهد تو را بشكنند ، جبرئيل از طرف خداوند به من چنين خبر داده . برويد پيش آن مرد و آنچه از پيغمبر خود شنيديد را به او بگوئيد تا در كار خود شبهه‌اى نداشته باشد و بهتر حجت بر او تمام شود و در پيش خدا بيشتر مستوجب عقوبت باشد . چرا كه پيغمبر خود را نافرمانى كرده و دستور او را مخالفت نموده است . اين عده روز جمعه كه شد ، گرد منبر رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) را گرفتند . انصار به مهاجرين گفتند به درستى كه خداى عز و جل در قرآن شما را مقدم بر انصار داشته و فرموده هر آينه خدا پذيرفت توبۀ پيغمبر و مهاجرين و انصار را . با شما آغاز فرموده ، از اين رو نخست كسى كه آغاز سخن كرد و برخاست خالد بن سعيد بن عاص بود که به پشت گرمى بنى اميه رو کرد به ابوبكر و گفت از خدا بپرهيز . تو خود ميدانى كه رسول خدا دربارۀ على (عليه السّلام) چه فرموده است . مگر نميدانى در روز جنگ بنى قريظه ، در وقتى كه ما گرد رسول الله (صل الله علیه و آله) بوديم ، آن حضرت به مردان عالي رتبه ما رو كرد و فرمود اى گروه مهاجر و انصار ، من به شما وصيتى دارم ، آن را نگهداريد . من دستورى را به شما ابلاغ ميكنم ، آن را بپذيريد و آگاه باشيد كه على پس از من امير و فرمانده شما است و جانشين من است در ميان شما . پروردگار من مرا بدين مطلب سفارش كرده ، اگر شما در اين موضوع وصيت مرا درباره على حفظ‍‌ نكنيد و از او پشتيبانى نكنيد و او را يارى ننماييد ، در احكام خود اختلاف ميكنيد و كار ديانت شما بر شما شوريده مى‌شود و بَدانِ شما در كارها بر شما فرمانده ميشوند . خاندان من وارث پيشوائى منند كه به امر امت من قيام ميكنند . بار خدايا هر كس وصيت مرا دربارۀ آن‌ها نگهداشت ، او را در گروه من قرار ده و از رفاقت من بهره ده تا فوز آخرت را دريابد . بار خدايا هر كس بعد از من با خاندان من بد رفتارى كرد ، او را از بهشتى كه از آسمانها و زمين پهناورتر است بازدار .

چون خالد سخنش را بدين پايۀ رسانيد عمر بن خطاب فرياد زد كه خالد ساكت باش ، تو از اهل شورى و از كسانى كه راى آنها مورد اعتماد باشد نيستی .

خالد گفت : بلكه تو ساكت باش اى پسر خطاب كه به خدا سوگند كه تو خود مى‌دانى كه با زبانى جز زبان خودت سخن مى‌گويى و به افرادى جز افراد خودت تكيه كرده‌اى و به خدا سوگند كه قريش مى‌داند كه من از نظر شرافت خانوادگى بزرگ‌ترين آنها و از نظر ادب قوى‌ترين آنها و از نظر نام و نشان نيكوترين آنها و از نظر بى‌نيازى به خدا و رسولش كمترين آنها هستم و تو از نظر شرافت خانوادگى پست‌ترين آنها و از نظر تعداد كمترين آنها و از نظر نام و نشان گمنام‌ترين آنها هستى و با خدا و رسولش

رابطۀ كمترى دارى و تو موقع جنگ ترسو و در قحط‍‌ سالى بخيل هستى و نژاد پستى دارى و در قريش افتخارى ندارى .

راوى مى‌گويد : خالد او را ساكت كرد و نشست . سپس ابوذر (ره) برخاست و پس از حمد و ثناى الهى گفت : اما بعد ، اى گروه مهاجران و انصار شما مى‌دانيد و نيكان شما مى‌دانند كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) فرمود : كار خلافت پس از من مال على (عليه السّلام) سپس حسن و حسين ، سپس در خاندان من از نسل حسين قرار دارد . شما سخن پيامبر خودتان را كنار گذاشتيد و در آنچه به شما تأكيد كرده بود ، خود را به فراموشى زديد و تابع دنيا شديد و نعمت‌هاى آخرت را ترك كرديد . همان جايى كه سراى جاويدان است و بنيان آن خراب نمى‌شود و اهل آن اندوهگين نگردند و ساكنان آن نمى‌ميرند و چنين بودند امت‌هايى كه پس از پيامبرانشان كافر شدند و (دين خدا را) تبديل كردند و تغيير دادند و شما دقيقا همانند آنها شديد. به زودى وبال كارتان را خواهيد چشيد و خداوند بر بندگانش ستمكار نيست .
آنگاه سلمان فارسى (ره) برخاست و گفت : اى ابو بكر!وقتى قضاوتى براى تو رسيد ، به چه كسى كار خود را واگذار مى‌كنى‌؟ و وقتى از آنچه نمى‌دانى پرسيده شدى ، به چه كسى پناه خواهى برد؟ در حالى كه در ميان قوم ، دانشمندتر از تو و در كار خير ، كاراتر از تو و سرافرازتر از تو و از نظر پيشينه و خويشاوندى به رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) نزديك‌تر از تو وجود دارد؟
او به شما تأكيد كرد و شما سخن او را رها كرديد و سفارش او را از ياد برديد . بزودى هنگامى كه قبرها را زيارت كرديد ، كار بر شما روشن خواهد شد . در حالى كه پشت تو از سنگينى‌ها سنگين شده است . اگر آن را به قبر خود حمل كنى به پيشينۀ خود برگردى . پس اگر به سوى حق برگشتى و دربارۀ اهل آن با انصاف رفتار نمودى ، اين كار باعث نجات تو خواهد بود در روزى كه به عمل خود نيازمندى و در گودى قبر با گناهانت از آنچه انجام داده‌اى تنها ماندى ، تو همان را شنيدى كه ما شنيديم و همان را ديدى كه ما ديديم ولى اين كار تو را از آنچه مى‌كنى باز نداشته است . دربارۀ خود از خدا بترس كه كسى كه بيم داده شد ، عذر او پذيرفته نيست . سپس مقداد بن اسود (ره) برخاست و گفت : اى ابو بكر ! از جايگاه خود تجاوز مكن و وجب خود را با اندازۀ ميان انگشت ابهام و سبابه مقايسه كن (يعنى از حد خود تجاوز مكن) و به خطاى خود گريه كن كه اين در زندگى و مرگ براى تو مناسب‌تر است و اين كار را به آنجا كه خدا و رسولش قرار داده بازگردان . به دنيا تكيه مكن و با فرومايگانى كه مى‌بينى ، به خود مغرور مباش . به زودى دنياى تو خراب خواهد شد و به سوى پروردگارت بازخواهى گشت و او مطابق با عملت به تو جزا خواهد داد ، تو خود مى‌دانى كه اين كار از آن على (عليه السّلام) است و او پس از پيامبر صاحب آن است ، همانا تو را نصيحت كردم ، اگر تو نصيحت مرا بپذيرى .
سپس بريدة الأسلمى برخاست و گفت : اى ابوبكر ! فراموش كردى يا خودت را به فراموشى زدى يا خودت را فريب دادى‌؟ آيا به ياد نمى‌آورى هنگامى را كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) به ما فرمان داد كه به على (عليه السّلام) به عنوان امير مؤمنان سلام بدهيم؟ در حالى كه پيامبر در ميان ما بود ؟
از پروردگارت بترس و پيش از آنكه نتوانى ، نفس خود را درياب و آن را از هلاكت نجات بده و اين امر را رها كن و آن را به كسى كه شايسته‌تر از توست واگذار . به گمراهى خود اصرار مورز و برگرد كه مى‌توانى برگردى . به تحقيق كه من تو را نصيحت كردم و آنچه نزد من بود به تو گفتم ، پس اگر بپذيرى موفّق مى‌شوى و هدايت مى‌يابى .

مناظره امام رضا ع در حضور مأمون با علماء یهود و نصاری و منکرین دین و شریعت

سپس عبد اللّٰه بن مسعود برخاست و گفت : اى گروه قريش ! شما مى‌دانيد و نيكان شما مى‌دانند كه اهل بيت پيامبرتان به آن حضرت از شما نزديكترند و اگر شما اين كار را به سبب نزديكى به پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) ادعا مى‌كنيد و مى‌گوييد : ما سابقه‌دار هستيم ، خاندان پيامبرتان از شما به پيامبر نزديك‌تر و از نظر شما سابقه‌ دار ترند و على بن ابى طالب (عليه السّلام) صاحب اين امر پس از پيامبرتان است . پس آنچه را كه خدا براى او قرار داده به او بدهيد و به گذشته‌هاى جاهلى برنگرديد كه از زيانكاران خواهيد شد.
سپس عمّار بن ياسر برخاست و گفت : اى ابو بكر! براى خود حقى را قرار مده كه خدا آن را به غير تو داده است و نخستين كسى مباش كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) را نافرمانى كرد و دربارۀ خاندان او به مخالفت برخاست و حق را به اهل آن برگردان تا بار تو سبك شود و وبال تو كم گردد و در حالى با پيامبر ملاقات كنى كه او از تو راضى است ، سپس به سوى خداوند رحمان بازگردى و او تو را مطابق عملت محاسبه كند و از آنچه كرده‌اى از تو بپرسد. سپس خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين برخاست و گفت : اى ابو بكر ! آيا نمى‌دانى كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) شهادت مرا به تنهايى قبول كرد و كس ديگرى را جز من نخواست‌؟ گفت: آرى مى‌دانم ، گفت : خدا را شاهد مى‌گيرم كه از پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) شنيدم كه مى‌فرمود: خاندان من ميان حق و باطل جدايى مى‌اندازند و آنان پيشوايانى هستند كه بايد به آنان اقتدا شود . سپس ابو الهيثم بن تيهان برخاست و گفت : اى ابوبكر ما شهادت مى‌دهيم كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) على (عليه السّلام) را بلند كرد و انصار گفتند : او را جز براى خلافت بلند نكرده است و بعضى‌ها گفتند : او را بلند نكرد مگر براى اينكه مردم بدانند كه او ولىّ‌ هر كسى است كه پيامبر مولاى اوست . پس فرمود: همانا اهل بيت من مانند ستارگان هستند آنها را پيش بيندازيد و از آنان پيشى نگيريد . سپس سهل بن حنيف برخاست و گفت: شهادت مى‌دهم كه از رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)بر منبر شنيدم كه فرمود:پيشواى شما پس از من على بن ابى طالب است و خيرخواه‌ترين كس براى امت من است . سپس ابو ايوب انصارى برخاست و گفت: دربارۀ خاندان پيامبرتان از خدا بترسيد و اين كار را به آنان بازگردانيد . شما هم مانند ما در جاهاى متعدد شنيده‌ايد كه پيامبر فرمود:آنها به خلافت اولى‌تر از شما هستند،سپس نشست. آنگاه زيد بن وهب برخاست و سخن گفت و گروهى پس از او برخاستند و مانند او سخن گفتند،شخص موثقى از اصحاب رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)خبر داد كه ابو بكر سه روز در خانه‌اش نشست،روز سوّم محمد بن خطاب و طلحه و زبير و عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عرف و سعد بن ابى وقاص و ابو عبيدۀ جراح هر كدام همراه ده نفر از مردان قبيله‌شان در حالى كه شمشيرها را برهنه كرده بودند،آمدند و ابو بكر را از منزلش بيرون آوردند و به منبر بالا بردند و گوينده‌اى از آنان گفت:به خدا سوگند اگر از شما كسى برگردد و دوباره آن سخنان را بگويد،شمشيرهاى خود را از او پر مى‌كنيم،پس آنها در خانه‌هايشان نشستند و پس از آن كسى سخن نگفت.

نامه فرماندار اهواز به امام صادق علیه السلام

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۲۸، ص ۲۰۸

متن عربی حدیث :

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي اَلنَّهِيكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ خَلَفُ بْنُ سَالِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ اَلْمُغِيرَةِ عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: كَانَ اَلَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي اَلْخِلاَفَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اِثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ كَانَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ وَ كَانَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ غَيْرُهُمْ فَلَمَّا صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَيْنَهُمْ فِي أَمْرِهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ هَلاَّ نَأْتِيهِ فَنُنَزِّلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ آخَرُونَ إِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ أَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاٰ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ وَ لَكِنِ اِمْضُوا بِنَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَسْتَشِيرُهُ وَ نَسْتَطْلِعُ أَمْرَهُ فَأَتَوْا عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالُوا يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ضَيَّعْتَ نَفْسَكَ وَ تَرَكْتَ حَقّاً أَنْتَ أَوْلَى بِهِ وَ قَدْ أَرَدْنَا أَنْ نَأْتِيَ اَلرَّجُلَ فَنُنْزِلَهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّ اَلْحَقَّ حَقُّكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْهُ فَكَرِهْنَا أَنْ نُنْزِلَهُ مِنْ دُونِ مُشَاوَرَتِكَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ مَا كُنْتُمْ إِلاَّ حَرْباً لَهُمْ وَ لاَ كُنْتُمْ إِلاَّ كَالْكُحْلِ فِي اَلْعَيْنِ أَوْ كَالْمِلْحِ فِي اَلزَّادِ وَ قَدِ اِتَّفَقَتْ عَلَيْهِ اَلْأُمَّةُ اَلتَّارِكَةُ لِقَوْلِ نَبِيِّهَا وَ اَلْكَاذِبَةُ عَلَى رَبِّهَا وَ لَقَدْ شَاوَرْتُ فِي ذَلِكَ أَهْلَ بَيْتِي فَأَبَوْا إِلاَّ اَلسُّكُوتَ لِمَا تَعْلَمُونَ مِنْ وَغْرِ صُدُورِ اَلْقَوْمِ وَ بُغْضِهِمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ إِنَّهُمْ يُطَالِبُونَ بِثَارَاتِ اَلْجَاهِلِيَّةِ وَ اَللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ لَشَهَرُوا سُيُوفَهُمْ مُسْتَعِدِّينَ لِلْحَرْبِ وَ اَلْقِتَالِ كَمَا فَعَلُوا ذَلِكَ حَتَّى قَهَرُونِي وَ غَلَبُونِي عَلَى نَفْسِي وَ لَبَّبُونِي وَ قَالُوا لِي بَايِعْ وَ إِلاَّ قَتَلْنَاكَ فَلَمْ أَجِدْ حِيلَةً إِلاَّ أَنْ أَدْفَعَ اَلْقَوْمَ عَنْ نَفْسِي وَ ذَاكَ أَنِّي ذَكَرْتُ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ إِنَّ اَلْقَوْمَ نَقَضُوا أَمْرَكَ وَ اِسْتَبَدُّوا بِهَا دُونَكَ وَ عَصَوْنِي فِيكَ فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ حَتَّى يَنْزِلَ اَلْأَمْرُ أَلاَ وَ إِنَّهُمْ سَيَغْدِرُونَ بِكَ لاَ مَحَالَةَ فَلاَ تَجْعَلْ لَهُمْ سَبِيلاً إِلَى إِذْلاَلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ فَإِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ بَعْدِي كَذَلِكَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لَكِنِ اِئْتُوا اَلرَّجُلَ فَأَخْبِرُوهُ بِمَا سَمِعْتُمْ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ لاَ تَجْعَلُوهُ فِي اَلشُّبْهَةِ مِنْ أَمْرِهِ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَعْظَمَ لِلْحُجَّةِ عَلَيْهِ وَ أَزْيَدَ وَ أَبْلَغَ فِي عُقُوبَتِهِ إِذَا أَتَى رَبَّهُ وَ قَدْ عَصَى نَبِيَّهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ قَالَ فَانْطَلَقُوا حَتَّى حَفُّوا بِمِنْبَرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْمَ جُمُعَةٍ فَقَالُوا لِلْمُهَاجِرِينَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَأَ بِكُمْ فِي اَلْقُرْآنِ فَقَالَ لَقَدْ تٰابَ اَللّٰهُ عَلَى اَلنَّبِيِّ وَ اَلْمُهٰاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصٰارِ فَبِكُمْ بَدَأَ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ بَدَأَ وَ قَامَ خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ بِإِدْلاَلِهِ بِبَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ اِتَّقِ اَللَّهَ فَقَدْ عَلِمْتَ مَا تَقَدَّمَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَ لاَ تَعْلَمُ َنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لَنَا وَ نَحْنُ مُحْتَوِشُوهُ فِي يَوْمِ بَنِي قُرَيْظَةَ وَ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى رِجَالٍ مِنَّا ذَوِي قَدْرٍ فَقَالَ يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ أُوصِيكُمْ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظُوهَا وَ إِنِّي مُؤَدٍّ إِلَيْكُمْ أَمْراً فَاقْبَلُوهُ أَلاَ إِنَّ عَلِيّاً أَمِيرُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ أَوْصَانِي بِذَلِكَ رَبِّي وَ إِنَّكُمْ إِنْ لَمْ تَحْفَظُوا وَصِيَّتِي فِيهِ وَ تُؤْوُوهُ وَ تَنْصُرُوهُ اِخْتَلَفْتُمْ فِي أَحْكَامِكُمْ وَ اِضْطَرَبَ عَلَيْكُمْ أَمْرُ دِينِكُمْ وَ وَلِيَ عَلَيْكُمُ اَلْأَمْرَ شِرَارُكُمْ أَلاَ وَ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي هُمُ اَلْوَارِثُونَ أَمْرِي اَلْقَائِلُونَ بِأَمْرِ أُمَّتِي اَللَّهُمَّ فَمَنْ حَفِظَ فِيهِمْ وَصِيَّتِي فَاحْشُرْهُ فِي زُمْرَتِي وَ اِجْعَلْ لَهُ مِنْ مُرَافَقَتِي نَصِيباً يُدْرِكُ بِهِ فَوْزَ اَلْآخِرَةِ اَللَّهُمَّ وَ مَنْ أَسَاءَ خِلاَفَتِي فِي أَهْلِ بَيْتِي فَاحْرِمْهُ اَلْجَنَّةَ اَلَّتِي عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ اُسْكُتْ يَا خَالِدُ فَلَسْتَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَشُورَةِ وَ لاَ مِمَّنْ يُرْضَى بِقَوْلِهِ فَقَالَ خَالِدٌ بَلِ اُسْكُتْ أَنْتَ يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ فَوَ اَللَّهِ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّكَ تَنْطِقُ بِغَيْرِ لِسَانِكَ وَ تَعْتَصِمُ بِغَيْرِ أَرْكَانِكَ وَ اَللَّهِ إِنَّ قُرَيْشاً لَتَعْلَمُ أَنِّي أَعْلاَهَا حَسَباً وَ أَقْوَاهَا أَدَباً وَ أَجْمَلَهَا ذِكْراً وَ أَقَلَّهَا غِنًى مِنَ اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنَّكَ أَلْأَمُهَا حَسَباً وَ أَقَلُّهَا عَدَداً وَ أَخْمَلُهَا ذِكْراً وَ أَقَلُّهَا مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ إِنَّكَ لَجَبَانٌ عِنْدَ اَلْحَرْبِ بَخِيلٌ فِي اَلْجَدْبِ لَئِيمُ اَلْعُنْصُرِ مَا لَكَ فِي قُرَيْشٍ مَفْخَرٌ قَالَ فَأَسْكَتَهُ خَالِدٌ فَجَلَسَ ثُمَّ قَامَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ بَعْدَ أَنْ حَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ أَمَّا بَعْدُ يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ وَ عَلِمَ خِيَارُكُمْ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَلْأَمْرُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدِي ثُمَّ لِلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُا السَّلاَمُ ثُمَّ فِي أَهْلِ بَيْتِي مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ فَاطَّرَحْتُمْ قَوْلَ نَبِيِّكُمْ وَ تَنَاسَيْتُمْ مَا أَوْعَزَ إِلَيْكُمْ وَ اِتَّبَعْتُمُ اَلدُّنْيَا وَ تَرَكْتُمْ نَعِيمَ اَلْآخِرَةِ اَلْبَاقِيَةِ اَلَّتِي لاَ تُهْدَمُ بُنْيَانُهَا وَ لاَ يَزُولُ نَعِيمُهَا وَ لاَ يَحْزَنُ أَهْلُهَا وَ لاَ يَمُوتُ سُكَّانُهَا وَ كَذَلِكَ اَلْأُمَمُ اَلَّتِي كَفَرَتْ بَعْدَ أَنْبِيَائِهَا بُدِّلَتْ وَ غُيِّرَتْ فَحَاذَيْتُمُوهَا حَذْوَ اَلْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ وَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ فَعَمَّا قَلِيلٍ تَذُوقُونَ وَبَالَ أَمْرِكُمْ وَ مَا اَللَّهُ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِيدِ ثُمَّ قَالَ ثُمَّ قَامَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ إِلَى مَنْ تَسْتَنِدُ أَمْرَكَ إِذَا نَزَلَ بِكَ اَلْقَضَاءُ وَ إِلَى مَنْ تَفْزَعُ إِذَا سُئِلْتَ عَمَّا لاَ تَعْلَمُ وَ فِي اَلْقَوْمِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ وَ أَكْثَرُ فِي اَلْخَيْرِ أَعْلاَماً وَ مَنَاقِبَ مِنْكَ وَ أَقْرَبُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَرَابَةً وَ قِدْمَةً فِي حَيَاتِهِ قَدْ أَوْعَزَ إِلَيْكُمْ فَتَرَكْتُمْ قَوْلَهُ وَ تَنَاسَيْتُمْ وَصِيَّتَهُ فَعَمَّا قَلِيلٍ يَصْفُوا لَكُمُ اَلْأَمْرُ حِينَ تَزُورُوا اَلْقُبُورَ وَ قَدْ أَثْقَلَتْ ظَهْرَكَ مِنَ اَلْأَوْزَارِ لَوْ حُمِلْتَ إِلَى قَبْرِكَ لَقَدِمْتَ عَلَى مَا قَدَّمْتَ فَلَوْ رَاجَعْتَ إِلَى اَلْحَقِّ وَ أَنْصَفْتَ أَهْلَهُ لَكَانَ ذَلِكَ نَجَاةً لَكَ يَوْمَ تَحْتَاجُ إِلَى عَمَلِكَ وَ تَفْرَدُ فِي حُفْرَتِكَ بِذُنُوبِكَ عَمَّا أَنْتَ لَهُ فَاعِلٌ وَ قَدْ سَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا وَ رَأَيْتَ كَمَا رَأَيْنَا فَلَمْ يُرَوِّعْكَ ذَلِكَ عَمَّا أَنْتَ لَهُ فَاعِلٌ فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَقَدْ أَعْذَرَ مَنْ أَنْذَرَ ثُمَّ قَامَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ اِرْبَعْ عَلَى نَفْسِكَ وَ قِسْ شِبْرَكَ بِفَتْرِكَ وَ اِلْزَمْ بَيْتَكَ وَ اِبْكِ عَلَى خَطِيئَتِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ أَسْلَمُ لَكَ فِي حَيَاتِكَ وَ مَمَاتِكَ وَ رُدَّ هَذَا اَلْأَمْرَ إِلَى حَيْثُ جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ تَرْكَنْ إِلَى اَلدُّنْيَا وَ لاَ يَغُرَّنَّكَ مَنْ قَدْ تَرَى مِنْ أَوْغَادِهَا فَعَمَّا قَلِيلٍ تَضْمَحِلُّ عَنْكَ دُنْيَاكَ ثُمَّ تَصِيرُ إِلَى رَبِّكَ فَيَجْزِيكَ بِعَمَلِكَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ صَاحِبُهُ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ نَصَحْتُكَ إِنْ قَبِلْتَ نُصْحِي ثُمَّ قَامَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ نَسِيتَ أَمْ تَنَاسَيْتَ أَمْ خَادَعَتْكَ نَفْسُكَ أَ مَا تَذْكُرُ إِذْ أَمَرَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَسَلَّمْنَا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ نَبِيُّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَاتَّقِ اَللَّهَ رَبَّكَ وَ أَدْرِكْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ لاَ تُدْرِكَهَا وَ أَنْقِذْهَا مِنْ هَلَكَتِهَا وَ دَعْ هَذَا اَلْأَمْرَ وَ وَكِّلْهُ إِلَى مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنْكَ وَ لاَ تُمَادِ فِي غَيِّكَ وَ اِرْجِعْ وَ أَنْتَ تَسْتَطِيعُ اَلرُّجُوعَ فَقَدْ نَصَحْتُكَ نُصْحِي وَ بَذَلْتُ لَكَ مَا عِنْدِي فَإِنْ قَبِلْتَ وُفِّقْتَ وَ رَشِدْتَ ثُمَّ قَامَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَقَالَ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ قَدْ عَلِمْتُمْ وَ عَلِمَ خِيَارُكُمْ أَنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم أَقْرَبُ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ إِنَّمَا تَدَّعُونَ هَذَا اَلْأَمْرَ بِقَرَابَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَقُولُونَ إِنَّ اَلسَّابِقَةَ لَنَا فَأَهْلُ نَبِيِّكُمْ أَقْرَبُ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ مِنْكُمْ وَ أَقْدَمُ سَابِقَةً مِنْكُمْ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ فَأَعْطُوهُ مَا جَعَلَهُ اَللَّهُ لَهُ وَ لاَ تَرْتَدُّوا عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خٰاسِرِينَ ثُمَّ قَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ لاَ تَجْعَلْ لِنَفْسِكَ حَقّاً جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِغَيْرِكَ وَ لاَ تَكُنْ أَوَّلَ مَنْ عَصَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَالَفَهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ اُرْدُدِ اَلْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ تَخِفُّ ظَهْرُكَ وَ تَقِلُّ وِزْرُكَ وَ تَلْقَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ عَنْكَ رَاضٍ ثُمَّ تَصِيرُ إِلَى اَلرَّحْمَنِ فَيُحَاسِبُكَ بِعَمَلِكَ وَ يَسْأَلُكَ عَمَّا فَعَلْتَ ثُمَّ قَامَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَبِلَ شَهَادَتِي وَحْدِي وَ لَمْ يُرِدْ مَعِي غَيْرِي قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ أَهْلُ بَيْتِي يَفْرُقُونَ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ هُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلَّذِينَ يُقْتَدَى بِهِمْ ثُمَّ قَامَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ أَنَا أَشْهَدُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ أَقَامَ عَلِيّاً فَقَالَتِ اَلْأَنْصَارُ مَا أَقَامَهُ إِلاَّ لِلْخِلاَفَةِ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ مَا أَقَامَهُ إِلاَّ لِيَعْلَمَ اَلنَّاسُ أَنَّهُ وَلِيُّ مَنْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَوْلاَهُ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ أَهْلَ بَيْتِي نُجُومُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَقَدِّمُوهُمْ وَ لاَ تَقَدَّمُوهُمْ ثُمَّ قَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ أَنْصَحُ اَلنَّاسِ لِأُمَّتِي ثُمَّ قَامَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ اِتَّقُوا اَللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ وَ رُدُّوا هَذَا اَلْأَمْرَ إِلَيْهِمْ فَقَدْ سَمِعْتُمْ كَمَا سَمِعْنَا فِي مَقَامٍ بَعْدَ مَقَامٍ مِنْ نَبِيِّ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْكُمْ ثُمَّ جَلَسَ ثُمَّ قَامَ زَيْدُ بْنُ وَهْبٍ فَتَكَلَّمَ وَ قَامَ جَمَاعَةٌ مِنْ بَعْدِهِ فَتَكَلَّمُوا بِنَحْوِ هَذَا فَأَخْبَرَ اَلثِّقَةُ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فَلَمَّا كَانَ اَلْيَوْمُ اَلثَّالِثُ أَتَاهُ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ وَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ اَلْجَرَّاحِ مَعَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَشَرَةُ رِجَالٍ مِنْ عَشَائِرِهِمْ شَاهِرِينَ اَلسُّيُوفَ فَأَخْرَجُوهُ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ عَلاَ اَلْمِنْبَرَ وَ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ وَ اَللَّهِ لَئِنْ عَادَ مِنْكُمْ أَحَدٌ فَتَكَلَّمَ بِمِثْلِ اَلَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ لَنَمْلَأَنَّ أَسْيَافَنَا مِنْهُ فَجَلَسُوا فِي مَنَازِلِهِمْ وَ لَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ بَعْدَ ذَلِكَ

فضایل امیرالمومنین به روایت سعد بن ابی وقاص
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5366
  • نویسنده : زید بن وهب
  • منبع : بحار الأنوار ، ج ۲۸، ص ۲۰۸

خاطرات مشابه

24فروردین
يهوديان ما را به خروج شما مژده دادند و از صفات و شمايل شما براى ما گفتند
23فروردین
حکمت دوستی با امیرالمومنین علی (ع) در کلام رسول الله (ص)
فراری از دوستی با علی بن ابیطالب علیه السلام نیست

حکمت دوستی با امیرالمومنین علی (ع) در کلام رسول الله (ص)

22فروردین
ماجرای دعای پیامبر برای اهل بیتش به روایت عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب
پروردگارا هر گونه زشتى و پليدى را از آنها دور كن و ايشان را تطهير و پاكيزه گردان

ماجرای دعای پیامبر برای اهل بیتش به روایت عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!