• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
با اصرار به عملیات آمد و شهید شد ...

خرید باتری در ازای شفاعت شهید علیرضا زمانی

  • کد خبر : 2433
خرید باتری در ازای شفاعت شهید علیرضا زمانی

ما در واحد مهندسی با شهید علیرضا زمانی با هم بودیم و ایشان را می شناختم. یک سیم چین همیشه به کمرش بود که من آن را به یادگار دارم.   چند بار خواستم سیم چین را به برادرانش بدهم که یادم می رود. قبل از عملیات عاشورای سه ، ما به پادگاه دوکوهه رفتیم و […]

ما در واحد مهندسی با شهید علیرضا زمانی با هم بودیم و ایشان را می شناختم. یک سیم چین همیشه به کمرش بود که من آن را به یادگار دارم.   چند بار خواستم سیم چین را به برادرانش بدهم که یادم می رود. قبل از عملیات عاشورای سه ، ما به پادگاه دوکوهه رفتیم و یکی ، دو روز قبل از عملیات بود. شهید علیرضا زمانی را آنجا نزدیک یکی از ساختمان ها دیدمش و گفتم چه خبر ؟ ایشان گفت یک کاری کنید ما هم به عملیات بیاییم.  شهید سید محمد زینال حسینی (فرمانده گردان ) هم با ما بود . با آقاسید صحبت کردیم و  بالاخره قرار شد شهید علیرضا زمانی هم بیاید و نهایتا با ما آمد. فردای آن روز هم عملیات شد و ایشان شهید شدند.

معمولا وقتی در گردان در خبری نبود ما تدارکات کار می کردیم گاهی غذا می آوردیم و کارهایی در این فاز انجام می دادیم. گاهی هم به شهر می رفتیم و اگر گردان چیزی احتیاج داشت می اوردیم و بیشتر با برادر ناصر اسماعیل یزدی در یک چادر بودیم. دومین نفر یا اولین نفری که به من گفت من تو را شفاعت می کنم همین شهید بزرگوار بود. من گفت اگر چیزی را که می خواهم بخری شفاعتت می کنم. گفتم چه چیزی می خواهی؟ ایشان گفت یک باطری قلمی می خواهم. نوشته هایشان را هم دارم از کسانی که هر چیزی می خواستند یادداشت می کردم. خریدم و برایش آوردم و ایشان هم در عملیات عاشورای 3 شهید شدند. انشااله که یادش نرفته باشد.

رسول میگفت : بگو من فرمانده تان هستم ...
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2433
  • نویسنده : حاج سید مجید کمالی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه