زمان ورودم به گردان ، توانستم با بچه ها ارتباط بگیرم البته خیلی ها را نیز اذیت کردم . مخصوصاً شهید الله یاری را که انسان ساده ای بود و امیدوارم که مرا ببخشد . چون من شیطون گردان بودم . یک مقدار من ایشان را اذیت کردم که حتماً مرا خواهد بخشید . هر کاری که ار ایشان می خواستم انجام می دادند .
به ایشان گفته بودند موسی طیبی موجی است و کارهایی که می کند دست خودش نیست. می گفتم نماز بخوان ایشان می خواند می گفتم ترانه بخوان ایشان هم می خواند. برو بالای خاک ریز، می رفت. شهادتین خود را بگو ایشان هم می گفت . من به ایشان خیلی بدهکار هستم. دوستانی که با ما بودند حاج ناصر اسماعیل یزدی و حاج پاداش و حاج مرتضی محبوب مجاز و آقا سید محمود که روحش شاد باشد. سید مرتضی ،آقای مجتبی صومی ،رسول فلاح پور ، دوستانی که شاهد و ناظر بودند که چقدر شهید الله یاری را اذیت کردم . روحش شاد باشد. من از ایشان خوشم می آمد صورت نورانی داشتند. من خیلی به ایشان بدهکار هستم.