اوستا اکبر بچه ی فنی و کاری بود. مثل شهید کلانتر بود.
خیاطی، بنایی و جوشکاری و خلاصه همه کاری بلد بود.
خیلی از کارهای حسینیه را راه انداخت. به خاطر همین همه به ایشان اوستا اکبر می گفتند.
روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم
نحوه شهادت چهارده شهید شیمیایی به روایت حاج مسعود تاج آبادی
شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !
گردو هایی که حساب و کتاب داشت و کار به دستمان داد
اگر من کنارتان باشم کسی شهید نمیشود …
از برکت قدم مبارک شهید محمود کاوه ، زمینگیرها سینه از خاک کندند
عملیات در ارتفاعات بمو به روایت حاج حبیب فرخی
برادر داوود ! یک یا حسین دیگه بگی رسیدیم
اوستا اکبر بچه ی فنی و کاری بود. مثل شهید کلانتر بود. خیاطی، بنایی و جوشکاری و خلاصه همه کاری بلد بود. خیلی از کارهای حسینیه را راه انداخت. به خاطر همین همه به ایشان اوستا اکبر می گفتند. تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س
اوستا اکبر بچه ی فنی و کاری بود. مثل شهید کلانتر بود.
خیاطی، بنایی و جوشکاری و خلاصه همه کاری بلد بود.
خیلی از کارهای حسینیه را راه انداخت. به خاطر همین همه به ایشان اوستا اکبر می گفتند.