نحوه ی خواندن کتاب جامع المقدمات به روایت شهید حسین مسیبی لُبّ شهادت این است که یک انسانی ناگهان از درجات عالیهی الهی سر در آورد یک نامه آمد خانه ما که بیایید ملاقات شیخ نصرت جزئیات جلسه محاکمه و اعدام شیخ شهید ، شهید شیخ فضل الله نوری حسین جان ! پسرم ، عزیزم ، برادرم ، پاره ی وجودم ! تو میدانی ترس من از چگونه رفتن است عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی عباس همه ی فن های کشتی را روی من پیاده میکرد وقايع روز های رحلت رسول اکرم و سقيفه به روایت براء بن عازب
شایعه شده بود : علی هاشمی که زبان صدام را خوب میفهمد ، با بعثی ها سازش کرده و تسلیم ارتش بعث عراق شده . اما بعضی فرماندهان میگفتند شاید طرّاح عملیات خیبر و فرمانده قرارگاه نصرت اسیر بعثی ها شده باشد … تصمیم فرماندهان قاطع بود . برای حفاظت از علی هاشمی نباید هیچ […]
شهدا مانند ستاره های آسمانی ، راه را مشخص و آینده را ترسیم میکنند . در خاطرات ، کلام ، و وصیت نامه شهدا رازیست که حرکت به سمت ظهور را سرعت میبخشد . مثل وصیتنامه شهید عبدالرضا … شهید سید عبدالرضا موسوی دانشجوی اخراجی از دانشگاه حکومت پهلوی و زندانی سیاسی ساواک بود که […]
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است . این عبارت ، فرازی از وصیت نامه ی شهیدیست که هزاران کیلومتر از خانه و کاشانه اش دور شد و جوانی اش را فدای اسلام کرد . شهید عباس دانشگر در پنجم مهرماه 1390 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد . بعد از سپری کردن دوره آموزش […]
میگویند سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانیست اما سردار دلها خود دلباخته ی حاج احمد بود . قبل از شهادت حاج احمد اُنس و رفاقت ویژه ای بینشان حاکم بود ، وقتی خبر شهادت حاج احمد را شنید به قدری بیقراری کرد که انگار برادرش را از دست داده . بعد از شهادت حاج احمد […]
یا جنگ تحمیلی؛ خب شماها نبودید، ندیدهاید. جنگ تحمیلی حادثهی عجیبی بود؛ همه علیه ما [بودند]؛ آمریکا علیه ما، شوروی علیه ما، ناتو علیه ما، کشورهای مسلمان علیه ما، همسایهمان ترکیه علیه ما؛ همه! [ولی] ما پیروز شدیم. در یک چنین جنگی که همه علیه ما بودند، ما پیروز شدیم. پس بنابراین تجربههای ما هم […]
بستری شد پدر و پسر رزمنده در یک اتاق در یکی از بیمارستان هایی که مجروح های جبهه رو میاوردن، یک پیرمرد به نام حاج کریم بستری شده بود. روی تخت کناریش هم، یک جوان خوش سیما خوابیده بود که خنده از لب هاش نمی افتاد. از محبتی که بینشون بود معلوم میشد که پدر […]
چند روز قبل از شانزدهم دیماه چند روز قبل از شانزدهم دیماه ۱۳۵۹ یک گوشه نشسته بود و با حسرت به قرآن کوچیکی که همیشه همراهش بود نگاه میکرد . وقتی متوجه حضور دوستاش شد ، گفت : وارد هویزه که شدم ، تصمیم گرفتم هرچه از قرآن و نهج البلاغه یاد گرفتم رو در […]
امروز گلزار شهدا در شهر های مختلف کشور ما ، علی الخصوص در شب های جمعه ، یکی از پر تردد ترین مکان های زیارتی شهر است . کودکان ، نوجوانان ، جوانان ، میناسالان و حتی سالمندان زیادی زیارت شهدا را بعنوان مقصد آخر هفته ی خود برمیگزینند . در این تجمعات ، همرزمان […]
به داد خود برسید که وقت تنگ است . این آخرین توصیه و آخرین جمله ای بود که از زبان عبدالله شنیده شد . حاج عبدالله نوریان ، موسس و اولین فرمانده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام ، در دوران دفاع مقدس بود . بخشی از دوران نوجوانی و جوانی اش در محضر […]
طعم و عطر یک رایحه ی شیرین بعضی وقت ها یک رایحه ی شیرین انسان رو به یاد دوستی می اندازه و بعضی وقت ها هم با ذکر نام دوستی ، انگار رایحه ای در مشام انسان میپیچه . گاهی هم یک کلمه یا یک عبارت ، یا یک بیت شعر ذهن انسان […]
دفاع مقدس سراسر درس و آموزه بود . جبهه های جنگ عرصه ای بود که مظاهر تمدن اسلامی رو به معنای تامّ و تمام خودش به نمایش گذاشته بود . حتی رزمنده های کم سن و سالی که به جبهه اومده بودن ، در مکتب امام خمینی طوری دانش آموخته بودن که میشد ساعت ها […]
نمایشنامه کوتاه خاطره (برادر داوود ! یک یا حسین دیگه بگی رسیدیم) پرده اول خط مقدم درابتدا،یک دقیقه ای صدای شدید درگیری وشلیک های پی درپی به گوش میرسد/ حاج عبدالله[فرمانده]وبیسمچی همراهش، ازدل تاریکی وگردوخاک[درمرکزخط افق] به سمت جلوحرکت میکنند. باامدن بیسیمچی و حاج عبدالله ،نورهم کم کم به صحنه اضافه میشود/ حاج عبدالله بعد […]