• امروز : دوشنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴
پاسخ حاج احمد بیگدلی به یک سوال جنجالی

ما نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد

  • کد خبر : 6001
ما نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد

ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی اتفاق افتاد. برادر جعفر نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک گردان کند. […]

ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی اتفاق افتاد. برادر جعفر نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک گردان کند. چرا که اگر معبر میدان مین باز نشود و گردان زمین گیر شود به جای یک نفر ممکن است چهارصد نفر شهید بشوند، چه بسا اینکه عملیات لو برود و حتی تعداد بیشتری هم به شهادت برسند.»

البته من در خاطر ندارم که کسی خودش را روی مین انداخته باشد اما سراغ دارم برادرهایی را که در شرایط اضطراری خودشان را روی سیم خاردار انداخته بودند. برادری بود به نام رحیم براری، درگردان تخریب لشکر 27 و برادری به نام صادقی یا صالحی بودند ؛ ما در ماموریت والفجر 4 با گردان حمزه لشکر 27 رفتیم، در معبر اولین نفری که رفت جلو ، برادری به نام علی حجار تهرانی بود. که چند ردیف مین را خنثی کرد و دشمن یک فوگاز زد (مواد ناپالم ) و تکه ای آتش ناشی از انفجار بر روی ایشان افتاد. ایشان برای خاموش کردن آتش مجبور شد غلت بزند، که روی مین والمر رفت ، و با انفجار مین والمر ایشان همانجا زیر یک درخت بلوط شهید شد. من سال ها بعد رفتم منطقه (کانیمانگا)، دقیقا رفتم آن منظره را دیدم.

آن شب شهید حجار تهرانی که با انفجار مین زخمی شده بود ذکر یا زهرا یا زهرا می گفت و باعث شد نفرات کمین دشمن که از شیار ها روی سر ما نارنجک می ریختند، پایین بیایند. که البته یک ترکش هم به گردن من خورد .

حجار تهرانی اولین شهید ما در آن معبر بود. ما همین معبر را ادامه دادیم، تیربار بالای سر شیار کار می کرد و نارنجک می انداختند و نفرات تیرانداز آمده بودند بالای سر معبر و ما مجبور بودیم زیر آتش دشمن معبر را باز کنیم. چون منطقه کوهستانی بود از زاویه بی روح برای در امان ماندن از آتش تیربار استفاده می کردیم .

ما رسیدیم به گُردگی کوه که سیم خاردار حلقوی داشت. چون عراق از اون ناحیه عقب نشینی کرده بود،دشت پنجوین و پادگان گرمک و خلوزه را رها کرده بود. وتا ارتفاع شهر نالپالریز عقب نشینی کرده بود، که مواضع هم هنوز استحکام سازی نشده بود. ما رسیدیم به قسمت یال انتهایی که سیم خاردار را دیدیم ، صدا زدیم سیم خارداربر بیاورید. سیم خارداربر را همیشه یک فرد خاصی حمل می کند. یک ردیف آخر مین والمر بود و معمولا داخل سیم خاردارها منور هم می گذاشتند که اگر کسی خواست از آن عبور کند عمل کند، دشمن مطلع شود .

ما فارغ از اینکه فکر کنیم منور هست یا نه، قصد داشتیم وقتی این ردیف مین را خنثی کردیم، از سیم خاردار عبور کنیم. چند نفر رزمنده هم با سلاح انفرادی و آرپی جی نزدیک ما آمده بودند، تا از ما پشتیبانی کنند . من دیدم آتش دهنه تیربار بدجوری چشمم را اذیت می کند و اصلا اجازه دیدن را به من نمی دهد. همانجا صحبت آقا جعفر که می گفت :«اگر لازم شد تخریبچی باید خودش را روی مین بیاندازد تا معبر باز شود»، برایم تداعی شد، با خودم گفتم اگر لازم باشد خودم را روی مین می اندازم تا بچه ها عبور کنند. ولی سیم خاردار در ذهنم یک مانع بود که باید برطرف می شد .

عراقی ها هر ردیف مین را به صورت مثلثی شکل کار می گذاشتند، که سر مثلث هم به سمت پائین بود. من مین اول را خنثی کردم. وقتی خواستم مین دوم را خنثی کنم برادر رحیم براری آمد. رحیم اهل شاه عبدالعظیم و خیلی ورزیده و ورزشکار بود؛ گویا رحیم در همین فاصله که من سیم خارداربر خواستم و مین را خنثی کرده ام، رفته از بچه ها سیم خارداربر را گرفته و آورده است.

رحیم شروع کرد به بریدن سیم خاردار که دیدیم دیگه کار به بریدن سیم خاردار نمیرسد. یعنی دیگه وقت برای بردین سیم خاردار نبود. رحیم، خودش را روی سیم خاردار ها انداخت. طی زمانیکه رحیم روی سیم خاردار ها با فن مخصوص خوابیده بود و بچه ها  در حال عبور بودند، ما در تلاش برای بریدن سیم خاردارها بودیم. در همین حین وقتی نیروهای دشمن دیدند که فوج جمعیت از داخل معبر به سمت بالا در حرکت هستند، و همزمان تیراندازی سلاح سبک و آر پی جی به جناحین می شود دست پاچه شدند.

بچه ها نارنجک انداز دشمن را زدند، وقتی رفتیم بالای سرش و جعبه مهماتش را نگاه کردیم دیدیم تا دانه ی آخر نارنجک ها را پرتاب کرده و جعبه مهمات خالی است. بچه ها طوری این نارنجک انداز را زده بودند که انگار از فاصله صفر لوله اسلحه را گذاشته بودند داخل دهانش و ماشه را چکانده بودند چون سرش کلا ترکیده بود.

تیربارچی را هم بچه ها از پائین زده بودند، وقتی ما رسیدیم بالا سرش، کنار تیربار افتاده بود . من به عنوان تخریب چی با خودم اسلحه هم برای دفاع برداشته بودم، میخواستم به او تیر خلاص بزنم، ولی چون احساس کردم که ممکن است جلوتر هم میدان مین باشد و باید زود برم به یکی از بچه ها گفتم زحمتش رو بکش ! تا من گفتم، او یک گلوله به سینه تیربارچی زد. نگو مجروح بوده و هنوز زنده است .

ولی چون مصداقی سوال کردید که آیا کسی بوده خودش را روی مین بیندازد تا معبر باز کند یا نه ؟ من خودم ندیدم ولی نقل قول شنیدم که گفتند همچین چیزی بوده است .

سوال : اسم شخص خاصی را هم شنیدیدکه خودش را روی مین انداخته باشد؟

جواب : نه اسم شخص خاصی را نشنیدم ولی برای اوایل جنگ هست.در اوایل جنگ، عمق میدان های مین نهایتا 50 متر بود یعنی حداکثر 10 ردیف مین کار می گذاشتند. البته تا 3 ردیف هم داشتیم. ما خودمان در (بمو) دو ردیف هم می گذاشتیم، که برای گروه های شناسایی دشمن ، منافقین یا قاچاقچی ها کارایی داشت.

این موضوع برای زمانی هست که عمق میدان مین کم باشد. عملیات والفجر مقدماتی عمق میدان مین یک کیلومتر بود. دیگر نمی شد بدون خنثی سازی و صرفا با منفجر کردن مین ها، به شکلی که گفته شد، معبر را باز کرد. لذا این موضوع برای اوایل جنگ بوده که البته ما چیزی ندیدیم .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=6001
  • نویسنده : حاج احمد بیگدلی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

29فروردین
تاریخچه گردان تخریب لشگر بیست و هفت به روایت حاج احمد بیگدلی
تخریب لشکر 27 به طور رسمی در 21 عملیات در زمان جنگ شرکت کرد

تاریخچه گردان تخریب لشگر بیست و هفت به روایت حاج احمد بیگدلی

29فروردین
جریان آشنایی با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله
شعاری داشتیم در تخریب که: معبر باید معبر غلتی باشد

جریان آشنایی با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله

10بهمن
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج احمد بیگدلی
آغاز فعالیت های انقلابی در کنار شهید محسن کربلایی

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج احمد بیگدلی

ثبت دیدگاه