شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) حدود بیست یا بیست و یک سال داشت . از نظر سنی خیلی بزرگ نبودند اما نظر ابعاد تفکر ، بسیار دور اندیش و صاحب فکر داشت . اگر بخواهید از نظر جایگاه حساب کنید ، واحد تخریب ، یک واحد از مجموعه ی تیپ هست . اما حاج عبدالله آمد در این گردان ، مرکز تحقیقات و مرکز تربیت نیرو و مرکز ارزیابی درست کرد . در حالی که این مراکز باید در تیپ ها تشکیل شود ، نه در یک گردان .
البته این مراکز ، عنوان رسمی نداشتند اما هر کدام از نیروهای گردان در این مراکز سازماندهی شده بودند و بصورت تشکیلاتی کار میکردند . به این صورت که حاج عبدالله یکجا ، یک کانتینر گذاشته و سه ، چهار نفر از دانشجویان اهل این کار را آورده است و این ها دارند فقط بر روی مین تحقیقات علمی انجام می دهند . چاشنی ها را برش می دهند ، برش دادن چاشنی ، کار هر کسی نیست . یک آزمایشگاه مجهز لازم دارد ولی حاج عبدالله با همان امکانات اندکی که داشت ، یک کارگاه تحقیقاتی پژوهشی برای این کار درست کرد . این نشان می دهد که ایشان ، فکرشان خیلی عمیق بوده است .
یکی از کار هایی که حاج عبدالله انجام داده بود ایجاد زاغه ی مهمات بود . زاغه مهمات ، آن هم در یک واحد کوچک مثل گردان تخریب . حاج عبدالله زاغه مهمات درست کرده بود و انواع مین هایی که در کل زمان جنگ و جبهه کشف شده بود ، نمونه اش را آورده بود و در اینجا و به صورت نمایشگاهی در این زاغه مهمات نمایش میداد . چه برای آن هایی که می آمدند برای بازدید از جبهه و چه برای پرسنل و برای ارائه در آموزش ها . علاوه بر این ، برای این مین ها شناسنامه نوشته بود و تاریخچه و اطلاعات فنی هریک را ثبت کرده بود .
یک نفر را مأمور کرده بود که برود تحقیق کند که این مین ها ، تاریخ تولدش کجا بوده ، کجا تولید شده و چطور به دست ما رسیده است ! در کدام منطقه استفاده کرده اند ؟ در کدام منطقه ها از این مین استفاده کردند !؟ برای یک مین ، به این صورت تاریخچه درست کرده بود .
حاج عبدالله علاوه بر این ، برای تربیت نیرو یک واحد آموزش به تمام معنا درست کرده بود و در این واحد آموزش که میخواست کارهای تخریب را آموزش بدهد ، برای اینکه مانور جنگ را بتواند کامل پیاده بکند ، ادواتی که از دشمن به غنیمت گرفته بودند را آورده بود .
مثلا ما دوشکا و تیربار و … داشتیم . تمام چیزهایی که رزمنده ها در خط مقدم با آن رو به رو بودند را در آنجا آورده بود و در مانورهایی که برای بچه ها برگزار میشد ، نزدیک ترین شرایط به شب عملیات را پیاده می کرد . این کار ها نشان میداد روزمرگی بر ایشان حاکم نیست و در مغزشان یک تشکیلات ساختارمند حاکم هست . حاج عبدالله در واحد کوچکی مثل تخریب واحدی به نام آموزش داشت و مسئول آموزش معین کرده بود . شهید حاج ناصر اربابیان مسئول آموزش بود که به ایشان جزوه ی ناطق می گفتیم چون خیلی قشنگ و کامل همه ی مسائل آموزش را توضیح می دادند .
حاج عبدالله به آموزشی که نیروها درپادگان ها ، در تهران و در جاهای دیگر دیده بودند اکتفا نمی کرد و خودش با نظارت کامل آموزش می داد و نیروهای پخته ای درست می کرد .
در بعد معنویت هم حاج عبدالله در سطح بالایی بود . حتی روحانیونی که به گردان ما می آمدند خصوصیت خاصی داشتند .
در مسائل رزمی ، جمع آوری اطلاعات محیطی ، جغرافیایی ، نقشه خوانی و … ، ما تنها مرکزی بودیم که از گردان ما نیرو انتخاب می شد برای آموزش در واحد ها و پادگان های مختلف . بچه های گردان ما به گردان های دیگر یا واحد های دیگر میرفتند و آموزش های نظامی مثل چتربازی ، نقشه خوانی و… میدادند .
خب این ها نمی تواند فکر یک فرمانده ی واحدی باشه که گرفتار روزمرگی است و تنها دغدغه اش این است که ببیند فرمانده لشگر چی گفت و برود آن را اجرا کند . یا اینکه فکر کند برای عملیات باید نیروها را بعد از آموزش کامل به من بدهند و من بروم عملیات را انجام بدهم و برگردم . ایشان فراتر از این حرف ها بود . حاج عبدالله ابعاد فرماندهی فوق سایر فرماندهان داشت و در ریز رفتار فرمانده ها یا نیروهای خودش دقت داشت .