سیستم های دستشویی و فاضلاب

یک خاطره خنده دار از عملیات والفجر چهار

  • کد خبر : 3433
یک خاطره خنده دار از عملیات والفجر چهار

بیشترین خاطره ای که برای ما از عملیات والفجر چهار موند مربوط به حواشی بعد از عملیات بود . ما توی منطقه مونده بودیم و بعضا عکسایی هست از اون جا مثل همون عکسی که من با حاج حسن نسیمی دارم و پای یه درخت ایستادیم و بچه ها جمع شدن . ما ، اونجا […]

بیشترین خاطره ای که برای ما از عملیات والفجر چهار موند مربوط به حواشی بعد از عملیات بود . ما توی منطقه مونده بودیم و بعضا عکسایی هست از اون جا مثل همون عکسی که من با حاج حسن نسیمی دارم و پای یه درخت ایستادیم و بچه ها جمع شدن .

ما ، اونجا بیشتر پاکسازی اون منطقه و اون اطراف رو کار میکردیم . یه خاطراتی هم مونده که  برای پاکسازی رفتیم و بچه ها بعضا یه خورده شلوغ کاری میکردن . بچه های واحد های دیگم بودن مثل بچه هایی که از قرارگاه کربلا اومده بودن .

یه جایی رو یادمه که میرفتیم و عکس هم داشتیم که میرفتیم و آب میخوردیم . یه چشمه ای اونجا بود و یه لوله ای بود که از توی دل کوه یه ذره آب میزد بیرون . حالا این هم از خاطره های خنده دار اونجاست . ما یه مدت زیادی از اون آب میخوردیم . بچه ها آب بر میداشتن و میخوردن اما بعدا متوجه شدیم که پشت این چشمه ، واحد مهندسی بود . سیستم های دستشویی و فاضلابشون هم به این خروجی آب وصل بود . آب آلوده میومد و از اینطرف خارج می شد . ما هم این آب رو تا مدتی استفاده میکردیم .

هر کم و کسری داشتی اول به خودم بگو ...
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3433
  • نویسنده : حاج مهدی قدیمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

23آبان
مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید