بیشترین خاطره ای که برای ما از عملیات والفجر چهار موند مربوط به حواشی بعد از عملیات بود . ما توی منطقه مونده بودیم و بعضا عکسایی هست از اون جا مثل همون عکسی که من با حاج حسن نسیمی دارم و پای یه درخت ایستادیم و بچه ها جمع شدن .
ما ، اونجا بیشتر پاکسازی اون منطقه و اون اطراف رو کار میکردیم . یه خاطراتی هم مونده که برای پاکسازی رفتیم و بچه ها بعضا یه خورده شلوغ کاری میکردن . بچه های واحد های دیگم بودن مثل بچه هایی که از قرارگاه کربلا اومده بودن .
یه جایی رو یادمه که میرفتیم و عکس هم داشتیم که میرفتیم و آب میخوردیم . یه چشمه ای اونجا بود و یه لوله ای بود که از توی دل کوه یه ذره آب میزد بیرون . حالا این هم از خاطره های خنده دار اونجاست . ما یه مدت زیادی از اون آب میخوردیم . بچه ها آب بر میداشتن و میخوردن اما بعدا متوجه شدیم که پشت این چشمه ، واحد مهندسی بود . سیستم های دستشویی و فاضلابشون هم به این خروجی آب وصل بود . آب آلوده میومد و از اینطرف خارج می شد . ما هم این آب رو تا مدتی استفاده میکردیم .