شهید محمدحسن مهوش محمدی

گفتم: جوجه ! تو آمدی ما را بگیری؟

  • کد خبر : 2592
گفتم: جوجه ! تو آمدی ما را بگیری؟

شهید محمد حسن مهوش محمدی در موقعیت چم امام حسن با ما بود . در چم امام حسن یک مانوری گذاشتند و من آر پی چی زن شدم . به ما گفتند دو سه تا آرپی جی بالای سر بچه ها بزن تا بالای سر بچه ها منفجر شود . ما چون بالاتر بودیم نیروها […]

شهید محمد حسن مهوش محمدی در موقعیت چم امام حسن با ما بود . در چم امام حسن یک مانوری گذاشتند و من آر پی چی زن شدم . به ما گفتند دو سه تا آرپی جی بالای سر بچه ها بزن تا بالای سر بچه ها منفجر شود .

ما چون بالاتر بودیم نیروها از پایین  به سراغ ما می آمدند تا ما را دستگیر کنند . خلاصه مانور که شروع شد ما دو سه آرپی چی زدیم . نیروها پیاده آمدند بالا . ما یک محور را زدیم و دیدم که یکی بالا می اید . یکی از نیرو ها وقتی به نزدیک من رسید یقه اش را گرفتم و از زمین بلندش کردم و دیدم شهید مهوش محمدی است . خیلی سبک بود ، تعجب کرده بودم . گفتم: جوجه تو آمدی ما را بگیری؟

که این خاطره از ایشان بود.

از سمت راست
تخریبچی و غواص شهید مهدی اسماعیل پور
شهادت 19 دیماه 65 عملیات کربلای 5 شلمچه
شهید حسن مهوش محمدی
شهادت 25 مرداد 64 عملیات عاشورای 3 فکه

 

 

آخرین وداع شهید بابابزرگی با فرزندانش
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2592
  • نویسنده : حاج احمد خسروبابایی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

17آذر
مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی
دفاع مقدس سراسر درس و آموزه بود

مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی