شهید حمیدرضا علیپور

نه میجوشید ، نه میگفت ، نه میخندید

  • کد خبر : 3439
نه میجوشید ، نه میگفت ، نه میخندید

شهید حمیدرضا علیپور ، یه شخصیت جدی ، اهل مراقبه واهل ذکر بود . نزدیک غروب که میشد یه گوشه ای توی محوطه ی گردان حضرت زینب می نشست . همیشه این موقع ها در حال ذکر گفتن بود و خلوتی با خدا داشت. اشکی داشت، حالی داشت . شهید علیپور نه با بچه ها […]

شهید حمیدرضا علیپور ، یه شخصیت جدی ، اهل مراقبه واهل ذکر بود . نزدیک غروب که میشد یه گوشه ای توی محوطه ی گردان حضرت زینب می نشست .
همیشه این موقع ها در حال ذکر گفتن بود و خلوتی با خدا داشت. اشکی داشت، حالی داشت .
شهید علیپور نه با بچه ها میجوشید و نه می گفت ومی خندید. یه مدتی که گذشت ، ما با هم رفیق شدیم بعد دیدیم که رفتارش تغییر کرد و می گفت و می خندید.
بهش گفتم که برادر علی پور ! اوایل اصلا نه حرف میزدی، نه می جوشیدی ولی الان دیگه به قول امروزی ها یخت باز شده !؟
به عنوان یه چیز خیلی بدیهی می گفت : خوب آره دیگه ! اولش که آدم نمیتونه باید انس بگیره !
شهید علیپور جزو بچه هایی بود که بالاخره من باهاش یه نشست و برخواست و گفت وگو داشتم واز امواج معنوی ایشون بهره مند میشدم . ادم اهل ذکر و توجهی بود.

فرماندهی که با غم نیروهایش غمگین و با شادیشان شاد میشد
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3439
  • نویسنده : حاج مسعود میسوری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

17آذر
مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی
دفاع مقدس سراسر درس و آموزه بود

مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی