صدام به خیال خودش برای شکستن کمر ایران ، فرمان پرواز 192 فروند هواپيما برای بمباران ایران را صادر کرد . 20 دقيقه پس از شروع عمليات صدام يك چفيه قرمز رنگ به سرش و يك نوار فشنگ به كمرش ميبندد و وارد اتاق عمليات ميشود. در اتاق عدنان خيرالله وزير دفاع عراق در گزارشي اعلام ميكند جوانان قهرمان ما 20 دقيقه قبل پرواز كردهاند و صدام هم با خرسندي ادامه ميدهد تا نيم ساعت ديگر كمر ايران خواهد شكست.
در اين زمان آيتالله خامنهاي به عنوان نماينده امام در ارتش بود و در يك پيام راديويي ميفرمايد: «دولت دستنشانده و مزدور عراق تجاوز هوايي را به حريم جمهوري اسلامي ايران آغاز كرده و به چند پايگاه هوايي حمله كرده. اما ارتش جمهوري اسلامي ايران تجاوز بعثيهاي دستنشانده را تحمل نميكند و درس تلخي را به صدام خواهد داد.»
دو ساعت بعد از اين پيام راديويي نيروي هوايي ارتش به فرماندهي شهيد فكوري از دو پايگاه تبريز و همدان حركت بزرگ و خوبي انجام ميدهد و به استانهاي جنوب و مياني عراق حمله و پايگاههاي الرشيد و شعيبيه را بمباران ميكند. صبح روز بعد ارتش ايران با 140 فروند هواپيما 335 سورتي پرواز انجام ميدهد و تمام پايگاههاي ارتش عراق در موصل، الرشيد، بغداد، سليمانيه، شعيبيه، ناصريه، امالقصر و البكر را مورد هدف قرار ميدهد. در نتيجه اين حملات سراسري بخشي از امكانات هوايي ارتش عراق از بين ميرود و تا دو ماه هيچ هواپيمايي از بعضي پايگاهها بلند نميشود.
در اين مدت نيروي زميني عراق از سه محور به مرزهاي ايران نزديك ميشود. سپاه يكم ارتش عراق با دو لشكر در محور اول كه شامل قسمتهاي شمالغربي كشور و استانهاي آذربايجان و كردستان ميشود تحركاتي را آغاز ميكند. در اين مناطق ضدانقلاب زيادي با بعثيها همراهند و به عنوان سربازان بدون يونيفرم صدام شناخته ميشوند و قصد ناامن كردن منطقه پشت جبهه ما را دارند. عراق در اين مناطق فقط ميخواهد پدافند داشته باشد، استان كردستان را ناامن كند و زهرچشمي هم به دموكراتهاي كرد در عراق نشان دهد. آنها نميخواستند حركت بيشتري در اين منطقه انجام دهند. اين سپاه قصد داشت با درگير كردن قسمتي از نيروهاي ما مانند سپاه، لشكر28 سنندج، لشكر64 اروميه و يگانهاي هوايي و پدافندي ما اجازه ندهد اين نيروها به منطقه اصلي عمليات در جنوب حركت كنند.
منطقه دوم عمليات ارتش عراق وسيعتر است. پنج لشكر و چند تيپ مستقل در كنار هم عمل ميكنند و قرار است از قصرشيرين تا مهران و چنگوله عمليات انجام دهند. ميخواهند تا پاتا در 50 كيلومتري مرز ايران پيشروي كنند تا امنيت بغداد تأمين شود. از سه محور قصر شيرين – سرپل ذهاب، سومار- نفتشهر و محور مهران حمله ميكنند. ما فقط تعدادي از نيروهاي بسيجي و عشاير و يك لشكر 81 را مقابل دشمن داريم. نفراتي مثل شهيد شيرودي و شهيد كشوري در اين مناطق با عملكرد بينظيرشان كمبود نيروهايمان را جبران ميكنند و در جبههها لقب شكارچي تانك ميگيرند. عراقيها وقتي در 10 روز اول جنگ ميبينند تاب مقابله با شيرودي و كشوري را ندارند به آنها وعدههاي مالي زيادي ميدهند كه اين دو شهيد هيچگاه اعتنايي به اين حرفها نميكنند.
مقاومتهاي مردمي
در استان ايلام شهر مهران در دوم مهر به تصرف ارتش عراق در ميآيد. روز بعد به صالحآباد حمله ميكنند و شكست بدي ميخورند. به موسيان حمله ميكنند و اين شهر را تصرف ميكنند و در دهلران موفق نميشوند. در استان كرمانشاه سومار و نفتشهر را ميگيرند. قصرشيرين را هم تصرف ميكنند ولي هيچگاه به سرپل ذهاب و گيلانغرب نميرسند. در اين مناطق عشاير و نيروهاي مردمي شجاعانه مقابل دشمن ميايستند.
سپاه سوم عراق بايد اصل عمليات را در منطقه جنوب انجام دهد و به همين دليل تمام توانش را در اين منطقه گذاشته و با پنج لشكر و دهها تيپ مستقل و آخرين تجهيزات نظامي به فكر تصرف استان خوزستان است. عراق در اين محور از چند نقطه شروع به عمليات ميكند. اولين نقطه شلمچه، خرمشهر، آبادان و محور ديگر چزابه، بستان، سوسنگرد، حميديه و اهواز است. منطقه بعد در شمال استان شامل عينخوش، چنانه، فكه و پل نادري ميشود تا از اين طريق انديمشك و دزفول را بگيرند. از اين چند محور ميخواستند عمليات كنند تا استان خوزستان را از ما بگيرند. در همان چند روز اول جنگ كه دشمن آمادگي صددرصد داشت و ما در شرايط خوبي نبوديم 34 روز پشت دروازههاي خرمشهر ميماند. در خرمشهر ما با نيروي كمي مقابل چند لشكر عراق ايستادگي كرديم. بعثيها وقتي در تاريخ 9/10/59 ديدند نميتوانند از پل نو عبور كنند و به سمت خرمشهر حركت كنند تعداد نيروهايشان را چندين برابر كردند و فقط توانستند 500 متري پيشروي كنند. نيروهاي ايراني با ابتداييترين تجهيزات مقابلشان ايستادگي ميكردند.
در هر صورت خرمشهر پس از يك ماه و نيم مقاومت به دست عراق ميافتد و آنها قصد دارند با عبور از بهمنشير و از سمت كوي ذوالفقاريه، آبادان را بگيرند كه با فرماندهي خوب سرلشكر كهتري مواجه ميشوند. كهتري كه ناجي آبادان شناخته ميشود ارتش عراق را از كوي ذوالفقاريه بيرون ميكند و آنها ديگر هيچگاه نميتوانند شهر را تصرف كنند. شهر 330 درجه در محاصره عراقيها قرار ميگيرد و ما از 30 درجهاي كه برايمان باقي ميماند تداركات و تجهيز نيرو را انجام ميدهيم تا اينكه در عمليات ثامنالائمه آبادان از حصر درميآيد.
محور بعدي چزابه- بستان- سوسنگرد است كه كارهاي بسيار بزرگ و ارزشمندي در اين منطقه صورت ميگيرد. ارتش عراق روز اول چزابه را ميگيرد، روز هفتم مهر به بستان ميرسد و با مقاومت شديدي مواجه ميشود و سوسنگرد را محاصره ميكند.
توقف در كرخه
در محور شوش- دزفول بدون اينكه نيروي مؤثري جلويش باشد تا پل نادري پيش ميآيد. پل فلزي نادري تحمل حمل بيش از10 تن بار را نداشت و عراقيها با تانكهاي 30، 40 تنيشان امكان عبور از پل را نداشتند. بنابراين به فكر زدن پلي بودند تا پس از گذر جاده مهم و استراتژيكمان را قطع كنند كه لشكر حمزه از راه ميرسد و آنها جرئت عبور نمييابند. اگر آنها از پل عبور ميكردند 9 كيلومتر بعدتر انديمشك و دزفول بود و جادههاي اصلي مواصلاتيمان قرار داشت و سقوط اينجا باعث از دست رفتن خوزستان ميشد.
استان خوزستان 26 شهر دارد و نيروهاي عراق با آن حجم امكانات توانستند تنها دو شهر استان را بگيرند كه پس از مدتي آنها هم آزاد شد. استان خوزستان 64 هزار كيلومتر وسعت دارد و تنها 12 هزار كيلومترش به دست عراقيها افتاد. ذخاير زيرزميني و نفتيمان هيچگاه به دست دشمن نيفتاد.
ايران در اين مدت نه تنها مانع نفوذ عراق ميشود بلكه نقاط مهم و حساسي از اين كشور را مورد هدف قرار ميدهد. تأسيسات گازي، بنادر، تأسيسات پشتيباني و پلهاي ارتباطياش را مورد هدف قرار ميدهد و باعث ميشود صادرات نفت عراق از 5 ميليون و 300 هزار بشكه در روز به 8 هزار بشكه برسد. در همين هفته اول جنگ تمام استراتژيهاي سياسي و نظامي عراق كه شامل تصرف استان خوزستان و حمله همهجانبه به تهران بود شكست ميخورد و در طول سالهاي طولاني بعد هم هيچگاه به اهدافشان نميرسند.