• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
همه لباس هایم خیس شد

شوخی به سبک شهید امیرمسعود تابش

  • کد خبر : 2997
شوخی به سبک شهید امیرمسعود تابش

شهید تابش هم آدم مَشتی و باحالی بود . آن شبی که برای عملیات والفجر 8 به منطقه ام الرصاص آمدیم ، با چند نفر از بچه ها در قایق بودیم و شهید امیرمسعود تابش با غواص های دیگر جلوتر از قایق می رفتند . شهید تابش همان طور که در آب بود به من […]

شهید تابش هم آدم مَشتی و باحالی بود . آن شبی که برای عملیات والفجر 8 به منطقه ام الرصاص آمدیم ، با چند نفر از بچه ها در قایق بودیم و شهید امیرمسعود تابش با غواص های دیگر جلوتر از قایق می رفتند . شهید تابش همان طور که در آب بود به من گفت : سید بپر توی آب . من هم در آب پریدم ولی دیدم عمق آب خیلی زیاد است . گفتم  این جا که خیلی عمیق است شما چطوری گفتی من بپرم ؟

همه لباس هایم خیس شد و آب هم بسیار سرد بود . لباس هایم را بیرون آوردم و لب کانال آویزان کردم و رفتیم بالا …

آن شب شهید سلطانعلی معصومی ، شهید محمد بهشتی ، شهید کرمی ، شهید حاج موسی انصاری با من که پنج نفر میشدیم آنجا بودیم.  برادر دمیر چی هم با ما بود. ما دو قسمت شدیم . انصاری و کرمی  و بهشتی و معصومی از یک طرف و من و دمیر چی از یک سمت دیگر رفتیم . بعدها فهمیدیم که شهید بهشتی و معصومی و کرمی جا ماندند و انصاری و دمیرچی و من به عقب آمدیم. البته اگر اشتباه نکنم شهید موسی انصاری آخر همه آمد ، ایشان  تا آخرین نفر مانده بود.

شبی که شهید حاج قاسم اصغری روی سیم خاردار خوابید
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2997
  • نویسنده : حاج سید مجید کمالی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه