زمانی که به تخریب رفتم

اولین دیدار و آشنایی من با شهید توحید ملازمی

  • کد خبر : 2844
اولین دیدار و آشنایی من با شهید توحید ملازمی

آشنایی من با  شهید توحید ملازمی بر می گردد به فروردین سال 65 در زمین صبحگاه . من زمانی که به تخریب رفتم ، ظاهراً از نظر شکل و قیافه شبیه یکی از بچه های تخریب به نام حبیب فرخی که بچه قلعه حسن خان بود بودم. حبیب فرخی و شهید توحید ملازمی با همدیگر […]

آشنایی من با  شهید توحید ملازمی بر می گردد به فروردین سال 65 در زمین صبحگاه .

من زمانی که به تخریب رفتم ، ظاهراً از نظر شکل و قیافه شبیه یکی از بچه های تخریب به نام حبیب فرخی که بچه قلعه حسن خان بود بودم. حبیب فرخی و شهید توحید ملازمی با همدیگر خیلی دوست بودند.

آن روز توحید ملازمی تا من را دید با حبیب فرخی اشتباه گرفت و یک مشت محکمی در شکم من زد. یک جوری بود که من نفسم بند آمد. وقتی برگشتم گفت : من فکر کردم حبیب است و با هم رفیق شدیم . اما این رفاقت خیلی به درازا نکشید و ایشان بعد از یکی دو هفته همراه بقیه ی شهدا مثل نباتی ، شهید احدی و شهید میرزازاده و شهید زند و شهید مصیبی و شهید مجید رضائی با هم رفتند سمت فاو و ما با شهید پوررازقی و شهید حسن مقدم و شهید امیر یشلاقی و شهید سیفی رفتیم در یک جایی به نام موقعیت ثارالله برای آموزش انفجارات و من بعدا خبر شهادت شهید ملازمی را شنیدم.

شاه حسینی جزو معدود نیروهای آزاد لشکر بود
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2844
  • نویسنده : حاج حسین بداغی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

23آبان
مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید