قبل از انجام عملیات عاشورای سه که در منطقه ی فکه انجام شد ، ما بدلیل کنجکاوی آن روزمان ، یک سری موضوعات را پیگیری کردیم و در بعضی موضوعات سهیم و دخیل شدیم که نهایتا منجر شد به انتخاب فرمانده جدید تیپ حضرت سیدالشهداء علیه السلام .
یعنی بعد از این جریانات آقای خزائی از مجموعه ی سیدالشهدا تشریف بردند و آقای حاج علی فضلی به فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام منسوب شدند . در این مقطع آقای کوثری و آقای فضلی هم زمان دو یگان را عهده دار می شوند . آقای کوثری به مجموعه ی لشگر بیست و هفت می آید و آقای حاج علی فضلی هم به مجموعه ی تیپ سیدالشهداء علیه السلام می آید . مجموعه ی سیدالشهداء علیه السلام در این مقطع هنوز تیپ هست . مدتی قبل از آن که آقای حاج علی فضلی بعنوان فرمانده تیپ معرفی شوند ، ماجراهایی رخ داده بود و اختلافاتی پیدا شده بود که یک تعداد از افراد ، از تیپ سیدالشهدا رفتند .
آقای حاج علی فضلی که آمد ، با یک سری صحبت ها در منطقه و جاهای مختلف ، سعی کرد آن ها را مجدداً جذب بکند و بکار گیری کند . برخی فرمانده واحدها و فرمانده گردان ها را ایشان سعی می کند که جذب کند و موفق هم میشود .
پس از احیای مجدد تیپ سیدالشهداء علیه السلام مأموریت عملیات در منطقه ی فکه به ایشان ابلاغ می شود . فکر می کنم قریب به دو ماه قبل از عملیات ، این ماموریت محول شد به تیپ سیدالشهدا . بعد از ابلاغ ماموریت ، ابتدا واحد اطلاعات در این حوزه ی جغرافیایی آمد و مستقر شد .
منطقه فکه در آن زمان ، در حوزه ی استحفاظی لشگر شانزده زرهی قزوین بود و یکی از تیپ های لشگر شانزده زرهی در آن منطقه مستقر بود .
زمانی که بچه های واحد اطلاعات و بچه های گردان تخریب که به واحد اطلاعات مأمور شده بودند ، میخواستند وارد منطقه فکه شوند ، با همان شمایل و لباس های بچه های ارتش وارد شدند تا مشکل حفاظتی پیدا نشود و مسائل حفاظتی و پوشش ها رعایت بشود و بتوانند آن جا کارهای شناسایی را انجام بدهند .
دو ماه قبل از عملیات عاشورای سه ، در منطقه فکه کارهای شناسایی شروع می شود و برای عملیات هم سه گردان رزمی لشگر سیدالشهدا وارد منطقه میشوند . فکر میکنم گردان حضرت علی اصغر ، گردان حضرت قاسم و گردان قمر بنی هاشم اعزام شدند برای انجام عملیات . در منطقه عملیاتی سه راه کار یا معبر داشتیم . معبر اصطلاحا به معنای محل عبور و وصول از نقطه ی رهایی تا لبه ی جلویی منطقه ی نبرد است . نقطه رهایی محلی است که نیروها از منطقه امن خارج میشوند و اصطلاحا و تا لجمن (لبه جلویی منطقه نبرد) بدون ایجاد حساسیت و صدا و علامت حرکت میکنند .
بچه های اطلاعات و تخریب که ماموریتشان شناسایی منطقه بود ، در نقطه رهایی که از خودرو پیاده می شدند ، باید از این سه مسیر می آمدند و شناسایی را انجام می دادند . بچه های اطلاعات ماموریت شناسایی و عبور از موانع را داشتند و یک کاری را هم در حین عملیات قرار بود انجام بدهند که عبارت است از احداث پل که البته به خاطر نمی آورم که محقق شد یا نشد .
قبل از عملیات و در همان شب های شناسایی ، در یکی از این راه کارها دو نفر از بچه های واحد اطلاعات یعنی شهید یوسف شاه بختی، و شهید رضا خاندل روی مین والمر رفته بودند و به شهادت رسیدند . به همین دلیل راه کار عوض می شود و یک تغییراتی در راه کار انجام می شود و از مسیرهای دیگر عبور می کنند .
عملیات عاشورای سه عملیاتی بود که قرار نبود ما برویم و جایی را اشغال و تصرف کنیم بلکه قرار بود حاج علی فضلی که به تیپ سیدالشهداء علیه السلام آمده ، به نوعی مورد آزمایش قرار بگیرد و یک عملیات کوچکی در مقیاس مثلا همین تیپ واختصاصاً فقط برای همین تیپ (نه یگان های دیگر ) انجام بشود .
بعد از آن که بچه ها رفتند آن جا برای شناسایی ، شناسایی خوبی انجام شد و بعدا عملیات هم انجام شد . فکر می کنم در بهار سال شصت و چهار ، عملیات می شود و همان شب بعد از عملیات تا صبح برمی گردند و فکر می کنم بیست نفر هم اسیر می گیرند .
از جمله وقایعی که آن جا اتفاق افتاد و خیلی شاخص بود اتفاقی بود که برای شهید والامقام حاج قاسم اصغری در گردان حضرت علی اصغر رخ داد و تا مدت ها عملکرد این انسان شایسته زبانزد عام و خاص بود .
این خاطره اشتباهات زیادی دارد. با کمال احتارم به جانبار عزیز حاج حسن آقای نسیمی. لطفا اشکلات را برطرف کنید که اشتباهات تکرار نشود.