گرهی که با دستان شهید حاج قاسم اصغری باز شد
حفظ فضای معنوی در گردان ، مهم ترین دغدغه ی شهید زینال حسینی
حکایت انگشت و انگشتری که به دست داعشی ها افتاد
کارگاه انسان سازی شهید حاج عبدالله نوریان
یک دقیقه مانده تا قیامت ، دیگه هرچی بود تموم شد بیا در خدمت باشیم
دادگاه صحرایی و موشی که به بیت المال دست درازی کرده بود
در پیاده روی نباید دستتان در جیبتان باشد
وقتی دلم تاب نیاورد و به دنبال قاسم رفتم
بعد از این که دوران نقاهت شیمیایی را در بیمارستان لقمان قزوین گذراندم و به منطقه برگشتم ، دوستان در غرب بودند و در شهر ماووت عملیات شده بود . لشکر آن جا کار می کرد. وقتی من رسیدم دوستان می خواستند به جنوب بروند . عملیاتی که عراق انجام داده بود باعث شد عراق […]
سال شصت و هفت ، روزهایی بود که عراق دفاع متحرک می کرد و به جلو می آمد ، ما داشتیم انبار زاغه را خالی می کردیم . شهید امیر یشلاقی هم بود . شهید حاج ناصر اربابیان (معاون گردان) گفت ما با موتور به جلو می رویم که از نیروهای عراقی خبر بگیریم . […]