حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد
از خدا میخواهم پایان زندگی من و تو را شهادت قرار دهد
آقا مصطفی اینجوری پیگیر کار های بچه ها بود
قرار گذاشتیم من به روح الله فقه و اصول یاد بدم و اون به من خطاطی
کم سن و سال ترین شهید گردان ما
وقتی نواب صفوی به داد یک زن انقلابی رسید
عطر و بویی که فقط خانواده شهدا حس میکنند …
بو و مزه ای که فقط خانواده شهدا حس میکنند …
بعد از این که دوران نقاهت شیمیایی را در بیمارستان لقمان قزوین گذراندم و به منطقه برگشتم ، دوستان در غرب بودند و در شهر ماووت عملیات شده بود . لشکر آن جا کار می کرد. وقتی من رسیدم دوستان می خواستند به جنوب بروند . عملیاتی که عراق انجام داده بود باعث شد عراق […]
سال شصت و هفت ، روزهایی بود که عراق دفاع متحرک می کرد و به جلو می آمد ، ما داشتیم انبار زاغه را خالی می کردیم . شهید امیر یشلاقی هم بود . شهید حاج ناصر اربابیان (معاون گردان) گفت ما با موتور به جلو می رویم که از نیروهای عراقی خبر بگیریم . […]