فکنم سال شصت بود اومدم توگردان تخریب حدودا نفر بودیم . چون گردان تخریب تازه تاسیس شده بود نظم هم نداشت. هرکی میرسید دستور میداد . شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) هم نبود . دیگه مشخص نبود کی چیکارس . ماهم نیروی کردستان بودیم و خودمون اونجا مسئول بودیم .نمیدونم سر چی اونجا با یکی از بچه های گردان بحثمون شد . من تصمیم گرفتم از گردان برم . میخواستیم بریم .حاجی گفت بمون اینجا درست میشه تازه تاسیس شده .گفتم اینا خیلی بزرگن و فرماندن .ما کوچولوییم .بهم نمیخوریم .گفت اینجا جای بزرگاس توام بمون بزرگی کن.بزرگ شو.خیلیم تند باهاش حرف میزدیم .گردان رو جمع کردن گفتن حاج عبدالله میخواد صحبت کنه، حالا اون موقع که هنوز حاجی نشده بود تا اینکه بعدش فهمیدیم اونی که داشت باهامون صحبت میکرد فرمانده گردان بود .خلاصه موندیم تو گردان.دیگه خلاصه یجورایی شدیم فرمانده و نیرو جدید که میومد آموزششون به عهده من بود.
اولین برخورد با شهید حاج عبدالله نوریان
اینجا جای بزرگاس ، بمون ، بزرگ شو و بزرگی کن
- کد خبر : 1883
فکنم سال شصت بود اومدم توگردان تخریب حدودا نفر بودیم . چون گردان تخریب تازه تاسیس شده بود نظم هم نداشت. هرکی میرسید دستور میداد . شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) هم نبود . دیگه مشخص نبود کی چیکارس . ماهم نیروی کردستان بودیم و خودمون اونجا مسئول بودیم .نمیدونم سر چی اونجا با […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=1883
- نویسنده : حاج داوود پاداشی
- منبع : خالدین