شهید دوقوز خیلی زنده دل بود ،خیلی با جنم و خیلی خوش هیکل بود .
یکبار قرار بود بچه هارو یه سری آموزش بدیم ،ایشون هم با ما بودن . شهید دوقوز گفت آموزش پا مرغی بچه ها با من . اون شب شهید دوقوز بعد از سخت گیری های زیادی که کرده بود به بچه ها گفت شب چلو مرغ داریم !
اونروزی که پا مرغی یاد داد شبش چلو مرغ دادن. در صورتیکه اصلا این غذاها رو نداشتیم ما..