آموزش برای عملیات والفجر هشت

مقدمات عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری

  • کد خبر : 3012
مقدمات عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری

بعد از عملیات عاشورای سه ، سپاه یک سری آموزش های گسترده ای گذاشت . به یک سری مین دریایی یاد دادند . یک عده ای چتر بازی و پریدن از هواپیما را یاد گرفتند. یک تعدادی را آموزش آبی ، خاکی و غواصی یاد دادند. بچه ها با لباس های غواصی آشنا می شدند […]

بعد از عملیات عاشورای سه ، سپاه یک سری آموزش های گسترده ای گذاشت . به یک سری مین دریایی یاد دادند . یک عده ای چتر بازی و پریدن از هواپیما را یاد گرفتند. یک تعدادی را آموزش آبی ، خاکی و غواصی یاد دادند. بچه ها با لباس های غواصی آشنا می شدند و یک سری تجهیزات و لوازمش که  تا یک  سالی که اخبار از جنگ می گفت که رزمندگان اسلام مواضع عراق را در ان سوی اروند رود که مرتبا اخبار از اروند رود نام می برد. اروند رود یک رودخانه ی وحشی بود که عرض آن در بعضی نقاط به  یک کیلوتر متر و 500 هم می رسید.  عرض زیادی داشت . جزر و مد که می شد در مد ، آب  از خلیج  وارد رودخانه می شد و  30 کیلومتر در سرعت سرعت آب می رسید. جزر که می شد آب پایین می رفت و تا 60 الی70 کیلومتر سرعتش بود . بین این جزر و مدها  که اب بالا می رفت و می خواست که برگردد یک مقداری آب راکت می شد و برای عبور از آب،  کارشان سخت می شد. استفاده از لباس غواصی را سپاه شروع کرد که بتوانند عملیات آبی ، خاکی انجام دهند. عملیات والفجر 8 و ام الرصاص به این صورت بود.

ما در زیباکنار رشت اموزش می دیدیم که برادر ابراهیم طهماسبی را شهید حاج عبدالله نوریان به دنبال ما فرستاد . به ما گفتند حاج عبدالله گفته که بیایید.  ما آن زمان فامیلی حاج عبدالله را نمی دانستیم فقط به اسم برادر عبدالله می شناختیم و یک حج رفت که بچه به ایشان حاج عبدالله می گفتند. مسئول آن پادگان گفت : اجازه نمی دهیم که بروید . به مسئول پادگان گفتیم : ببینید ، حاج عبدالله  که ایشان می گوید برای ما اسطوره و خیلی ویژه است. اگر ایشان دستور بدهد ما را باید با تیر بکشید تا نرویم . شما نمی توانید جلوی ما را بگیرید.

عملیات کربلای پنج به روایت حاج اسماعیل گوهری

طرف دید که خیلی قاطعانه می گوییم. برادر شکرالله بود که خیلی مرد نازنینی بود و قبول کرد و ما برای عملیات کنار رودخانه کارون رفتیم . و یک مقری داشتیم که در ان جا مستقر شدیم و بعد به بهمن شیر و از آنجا به فاو رفتیم. قبل از آن ما را برای ام الرصاص بردند.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3012
  • نویسنده : حاج مسعود میسوری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

23آبان
من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …
ماجرای یک بگومگو بین شهید حاج رسول و شهید سید محمد

من حلال کنم ؟ خدا حلالتان کند …

23آبان
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

23آبان
مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید