یک پیرمردی نود ساله عصا به دست را در والفجر یک دیدم . نه این که اهل خوزستان یا بستان باشد و برای دفاع از ناموسش آمده باشد . اهل زهک زابل بود . دستانش میلرزید ، و یک عینک ته استکانی بر روی چشمانش بود . سلاح هم دستش نبود . به شهید میرحسینی اعتراض کردم که چرا این پیرمرد را آوردید ؟ گفت من نتوانستم او را برگردانم . شما اگر میتوانید او را برگردانید . رفتم سمت این پیرمرد . دیدم این پیرمرد کنار این گردان راه میرفت و با خودش چاوشی میخواند :
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله …
حر بن یزید ریاحی بزرگ و عظیم هست . اما قباد شمس الدینی دوران ما هم یکی مانند مسلم بن عوسجه است … .