• امروز : جمعه, ۲۶ بهمن , ۱۴۰۳
شما اگر میتوانید او را برگردانید

به شهید میرحسینی اعتراض کردم

  • کد خبر : 5418
به شهید میرحسینی اعتراض کردم

یک پیرمردی نود ساله عصا به دست را در والفجر یک دیدم . نه این که اهل خوزستان یا بستان باشد و برای دفاع از ناموسش آمده باشد . اهل زهک زابل بود . دستانش میلرزید ، و یک عینک ته استکانی بر روی چشمانش بود . سلاح هم دستش نبود . به شهید میرحسینی […]

یک پیرمردی نود ساله عصا به دست را در والفجر یک دیدم . نه این که اهل خوزستان یا بستان باشد و برای دفاع از ناموسش آمده باشد . اهل زهک زابل بود . دستانش میلرزید ، و یک عینک ته استکانی بر روی چشمانش بود . سلاح هم دستش نبود . به شهید میرحسینی اعتراض کردم که چرا این پیرمرد را آوردید ؟ گفت من نتوانستم او را برگردانم . شما اگر میتوانید او را برگردانید . رفتم سمت این پیرمرد . دیدم این پیرمرد کنار این گردان راه میرفت و با خودش چاوشی میخواند :
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله …

حر بن یزید ریاحی بزرگ و عظیم هست . اما قباد شمس الدینی دوران ما هم یکی مانند مسلم بن عوسجه است … .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5418
  • نویسنده : به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
  • منبع : کتاب برادر قاسم

خاطرات مشابه

21دی
نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده
چقدر خوبه آدم به این شکل به دیدن ارباب برود.

نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده

27تیر
مادری که با دستان خودش، پسر شهیدش را در خاک گذاشت
13تیر
حاج قاسم گفت پیکر شهید بادپا بخاطر من برنمیگردد
در کرمان همه شهدا را خودم دفن می کنم

حاج قاسم گفت پیکر شهید بادپا بخاطر من برنمیگردد

ثبت دیدگاه