• امروز : پنجشنبه, ۲۹ خرداد , ۱۴۰۴
شهید سید مجتبی زینال حسینی

از من خواست با برادرش صحبت کنم تا به عملیات برود

  • کد خبر : 2465
از من خواست با برادرش صحبت کنم تا به عملیات برود

سید مجتبی خیلی دوست داشت که عملیات برود. سید محمد نمی گذشت. ظاهراً تعهدی به پدر و مادرش داده بود. یک روز با حالت التماس و زاری امد که به داداشم سید محمد بگو من را به عملیات بفرستد. گفتم من می گویم اما نمی دانم چقدر اثر کند. من صحبت کردم اما نمی دانم […]

سید مجتبی خیلی دوست داشت که عملیات برود. سید محمد نمی گذشت. ظاهراً تعهدی به پدر و مادرش داده بود. یک روز با حالت التماس و زاری امد که به داداشم سید محمد بگو من را به عملیات بفرستد. گفتم من می گویم اما نمی دانم چقدر اثر کند. من صحبت کردم اما نمی دانم اثر کرد یا اثر نکردو چون سید محمد برنامه های خودش را داشت. به حرف کسی خیلی گوش نمی داد. اولین عملیاتی که سید محمد اجازه داد که سید مجتبی برود همان جا شهید شد.  این چیزی بود که از آقا مجتبی داشتیم.

 

 

شب_عروسی شهید محمود بهرامی
ازسمت راست
شهید سید مجتبی زینال حسینی
سید مصطفی زینال حسینی
شهید محمود بهرامی
شهید سید محمد زینال حسینی
شهید سراجی
شهید آقا صادقی

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2465
  • نویسنده : حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

10خرداد
مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی
ماموریت مین‌گذاری و پشتیبانی در ارتفاعات ملخ خور پاوه

مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی

01خرداد
شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده
روزهای پس از عملیات سیدالشهداء به روایت حاج حسن نسیمی

شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده

26اردیبهشت
روز های بعد از عملیات والفجر هشت در فاو به روایت حاج حسن نسیمی

ثبت دیدگاه