میگویند سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانیست اما سردار دلها خود دلباخته ی حاج احمد بود . قبل از شهادت حاج احمد اُنس و رفاقت ویژه ای بینشان حاکم بود ، وقتی خبر شهادت حاج احمد را شنید به قدری بیقراری کرد که انگار برادرش را از دست داده . بعد از شهادت حاج احمد هم می گفت حاضرم تمام باقیمانده عمرم را در ازای یک دیدار دیگر با احمد بدهم .
حتی تا سال ها بعد ، هروقت صحبت از عملیات آزادسازی خرمشهر میشد ، حاج قاسم گلایه ای داشت . میگفت : چرا فاتح خرمشهر یعنی حاج احمد کاظمی را به جامعه معرفی نکرده اید ؟
حاج احمد کاظمی براستی فاتح خرمشهر بود اما هیچوقت راجع به نقش خودش در فتح خرّمشهر ادعایی نکرد … .
حاج احمد کاظمی ، اوایل پیروزی انقلاب به همراه گروه شهید محمد منتظری برای گذراندن دوره های آموزشی به لبنان رفت . در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و بلافاصله به کردستان رفت تا با مخالفان نظام جمهوری اسلامی مقابله کند . با آغاز جنگ تحمیلی به همراه گروهی ۵۰ نفره در جبهههای آبادان حضور یافت . گروه پنجاه نفره ی شهید کاظمی خیلی زود به تیپ و رفته رفته به لشگر ارتقاء پیدا کرد : لشکر هشت نجف اشرف
در جریان عملیات بیتالمقدس ، شهید کاظمی در حالی که فرماندهی تیپ نجف اشرف را برعهده داشت ، با عبور از رودخانه کارون ، در نیمههای شب و بانفوذ به عمق ۲۰ کیلومتری از خط نیروهای عراقی ، خود را به جاده اهواز – خرمشهر رساند . با استقرار نیروها در کنار جاده ، نبردی تن به تن و خونین میان نیروهای سپاه اسلام و ارتش عراق رخ داد . حاج احمد پس از مجاهدت ها و رشادت های بی نظیرش ، در نهایت با تثبیت تیپ تحت امر خود در جاده اهواز-خرمشهر ، حملات بعدی خود را به سمت خرمشهر آغاز کرد .
به یقین یکی از غرورانگیزترین عملیات های هشت سال دفاع مقدس، عملیات بیت المقدس بود که در نهایت منجر به آزادسازی خرمشهر، هویزه و پادگان حمیدیه شد و شهرهای اهواز، سوسنگرد و حمیدیه را از برد توپخانه های دشمن خارج کرد.
حاج احمد کاظمی با تیپ نجف، وارد خرمشهر شد و شهر را به تصرف خود در آورد اما تا چند ساعت بعد هم هیچکس باور نمی کرد . وقتی سردار غلامعلی رشید با بیسیم با او تماس گرفت ، حاج احمد کاظمی اعلام کرد که وارد خرمشهر شده و ۶۰۰۰ نفر هم اسیر گرفته است . باور این موضوع برای سردار رشید سخت بود .
بخشی از این مکالمه بیسیم : رشید رشید احمد: آقا ما تو شهریم بهش بگو، به حسین بگو ما تو شهریم، ما تو شهریم و پنج شش هزار نفرم اومدن پناهنده شدن، ما تو شهریم، ما داریم اونارو تخلیه میکنیم، ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن!!!
حاج احمد کاظمی بعد از جنگ هم تا سال ها فرمانده لشگر هشت نجف اشرف بود و چند سال هم فرمانده نیروی هوایی سپاه شد . تا زمان شهادتش هم فرمانده نیروی زمینی سپاه بود اما سردار احمد کاظمی سال ۱۳۸۴ ، هنوز هم همان برادر احمد روز های دفاع مقدس بود . برخورد هایش نشان میداد حتی ذره ای از غبار ریاست بر پیشانی اش ننشسته است .
یک روز از یکی از نیروهایش پرسید : آقای امینی! جايگاه من توي سپاه چيه؟ ایشان پاسخ داد : شما فرمانده نيروي هوايی سپاه هستين سردار . حاج احمد به صندلياش اشاره كرد و گفت: آقاي اميني ، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتي كه من الان دارم ، نرسي ولي من كه رسيدم به شما ميگم كه اين جا خبري نيست.
آن وقتها محل خدمت من ، لشكر ۸ نجف اشرف بود . با نيروهاي سرباز زياد سر و كار داشتم. اگر توي پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون كردي ، اين برات ميمونه؛ از اين پستها و درجهها چيزي در نمیاد .
سردار رشید اسلام ، شهید حاج احمد کاظمی پس از سالها رشادت و مجاهدت ، هنگام انجام ماموریت ، در اثر سانحه سقوط هواپیمایش در حوالی ارومیه به درجه رفیع شهادت نائل شد .
آری با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد و با اقتدا به ایشان میشود راه را پیمود . رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به پشتوانه ی این ستاره ها فرمودند : اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند ، موانع بزرگ داخل و خارج را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد .