من و شهید صاحب علی نباتی در یک چادر بودیم . فکر می کنم شهید نباتی مسئول دسته ی ما بود . ایشان یک چهره ی بخصوصی داشت . یعنی تیپش ، ظاهرش و میمیک صورتش و موهایش یک تیپ ظاهری متفاوتی از همه داشت . اخلاق بخصوصی هم داشت . در عین حال که یک مطلبی را کاملا جدی می گفت ولی در عین حال معلوم بود دارد شوخی می کند و اصلا جدی نیست . یک سری شوخی های خاص خودش را داشت . برای خودش شوخی می کرد . متلک هایی هم به این و آن می انداخت . یک بار یادم است که یک کاری کرد . راننده ای بود که به گردان ما آمده بود تا آب خالی کند . ما در مقر شهیدکهن بودیم و با شهید نباتی در حسینیه نشسته بودیم . آقایی آمد و آب را خالی کرد ، راننده تانکر بود . انگار خسته بود و وقتی که آمد دراز کشید و در خواب دمر شد . آن موقع ها یک شوخی بین بچه ها رایج بود که اگر کسی دمر می خوابید ، بچه ها می رفتند و می گفتند که فول خوابیدی! پاشو . یا به پهلوی راست بخواب ، یا به چپ بخواب یا به پشت بخواب . می گفتند خوابیدن بصورت دمر ، خوابیدن شیطان است و یک همیچین چیزهایی …
شهید نباتی رفت و این بنده خدا را بیدار کرد . گفت حاج آقا حاج آقا بلند بشو . صدای شهید نباتی هم خیلی بلند و رسا بود . گفت حاج آقا فول خوابیدی .
آقا! این بنده خدا بلند شد و شروع کرد بد و بیراه گفتن به این آقای نباتی . من ندیده بودم که شهید نباتی در اینجور مواقع کم بیاورد . شهید نباتی معمولا آدم حاضر جوابی بود یعنی اگر کسی چیزی می گفت ، ایشان سریع جواب می داد و کم نمی آورد . راننده ی بنده خدا خیلی ناراحت شد که از خواب بلند شده است . شهید نباتی خیلی ازشون معذرت خواهی کرد .
شهید صاحبعلی نباتی یک حالات خاصی داشت ، حرکاتی از خودش در می آورد . مثل اینکه کسی را بخواهند بترسانند و از این کارهایی به این صورت . خیلی روحیه شادی داشت ، خیلی روحیه جنگنده ای داشت . در آن چادر با دیدن ایشان آدم قوت قلب می گرفت و ما خدا را شکر میکردیم که ایشان با ما هست .