• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
رفیق شهید شهیدت میکند ...

انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام

  • کد خبر : 3608
انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام

بسمه تعالی به وبسایت خالدین خوش آمدید . خالدین پایگاهیست برای ارائه ی خاطرات شهدای اسلام . در وبسایت خالدین میتوانید رفیق شهید انتخاب کنید ، و خاطرات شهدا را بخوانید و رفاقتتان با شهدا را آغاز کنید . به وبسایت خالدین خوش آمدید … دلیل انتخاب رفیق شهید انتخاب رفیق شهید یا رفاقت با […]

بسمه تعالی

به وبسایت خالدین خوش آمدید . خالدین پایگاهیست برای ارائه ی خاطرات شهدای اسلام . در وبسایت خالدین میتوانید رفیق شهید انتخاب کنید ، و خاطرات شهدا را بخوانید و رفاقتتان با شهدا را آغاز کنید . به وبسایت خالدین خوش آمدید …

دلیل انتخاب رفیق شهید

انتخاب رفیق شهید یا رفاقت با شهید به معنای شناختن راه و مسلک شهدا به عنوان انسان هایی است که با شناخت صحیح حقایق و حرکت به سوی کمال به بالاترین مقام انسانی دست یافته اند .  شناخت شهدا ، زنده نگهداشتن یاد شهدا و همراهی و همسویی با ایشان و از آن بالاتر ، ادامه دادن راه شهدا ، هم مورد سفارش بزرگان و علماء اسلام است و هم ریشه های عمیق روایی و قرآنی دارد .

توصیه حضرت امام خمینی و امام سید علی خامنه ای
امام خمینی رحمه الله علیه در سخنرانی ها و جملات مفصلی توصیه به آشنایی با شهدا و مطالعه زندگی نامه ایشان و انس با شهدا نموده اند اما شاید شاخص ترین جمله و توصیه ی ایشان خطاب به علماست که فرمودند : یک عمر عبادت کردید ، خدا قبول کند . یک بار هم یکی از این وثیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید .

حضرت امام سید علی خامنه ای هم توصیه های زیادی در زمینه ی مطالعه ی خاطرات شهدا ، وصیت نامه های شهدا و بازآفرینی شخصیت های شهدا ، خطاب به آحاد جامعه دارند . یکی از این توصیه ها و راهنمایی ها بیانی بود که ایشان خطاب به جوانان بسیجی فرمودند شرح حال شهدا را هرچه میتوانید بخوانید …

توصیه حاج قاسم
یکی دیگر از توصیه هایی که در این زمینه وجود دارد ، توسط شهید حاج قاسم سلیمانی است که مقام معظم رهبری ایشان را مکتب سلیمانی خواندند . شهید حاج قاسم سلیمانی خطاب به جوانان میفرمایند ؛ از میان شهدا یکی را انتخاب کنید و با او رفیق و اصطلاحا با او ندار شوید .
بدون تردید رفاقت با شهدا یکی از ارکان مکتب سلیمانی است .

ثمره ی انتخاب رفیق شهید

شاید بپرسید انتخاب رفیق شهید ، چه ثمره ای خواهد داشت . بدون تردید ارتباط با شهدا به عنوان زندگانی که قرآن کریم حیاتشان را غیر از حیات اهل برزخ میداند ، ثمرات ملکوتی به همراه خواهد داشت اما احصاء اینگونه ثمرات مد نظر ما نیست . اگر از بُعد دنیایی و مادی نگاه کنیم ، آنچه سبب میشود که انس و رفاقت با شهدا مهم و تامل برانگیز شود ، مسیری است که ایشان طی کرده اند و نهایتا به بالاترین نقطه ای رسیده اند که بشر میتواند به آنجا برسد .
از میان صد ها راه و هزاران شیوه ی تفکر ، تنها یک راه انسان را به مرتفع ترین قله میرساند و آن هم راه و مسیریست که شهدا طی کرده اند پس ما نیز میتوانیم با مطالعه ی خاطرات شهدا و بالاخص شهیدی که به رفاقت برگزیدیم ، الگوی مهم و کاملی را انتخاب کنیم و با شهید ، هم مسیر شویم .

شیوه ی انتخاب بر اساس سنخیت

اما چگونه شهیدی را از میان هزاران شهید پیدا کنیم و با او رفیق و ندار شویم ؟
عزیزی ، در مقاله ای نوشته بودند که به چهره ی شهدا نگاه کنید ، اولین چهره ای که جذبتان کرد را به رفاقت برگزینید ‌. اما به نظر میرسد پیشنهاد های بهتری هم میتوان ارائه کرد . یکی از پیشنهاد های ما برای نحوه انتخاب رفیق شهید شیوه ی مرسوم در خواستگاریست . اگر خواستگار رفاقت با شهید هستید ، کمی وقت صرف کنید ، خاطرات شهید را بخوانید و کسی را به رفاقت برگزینید که از لحاظ شخصیتی بیشتر از دیگران شبیه به شماست .

اصول رفاقت

پس از انتخاب رفیق شهید ، رفاقت را آغاز کنید . با نگاه به چهره شهید ، خود را به ایشان معرفی کنید ، هدف از رفاقت را به او بگویید و اولین قول و قرارتان را با او بگذارید . این قول و قرار میتواند دقت در نماز باشد ، پرداخت صدقه باشد و یا حتی میتواند شستن مزار شهید باشد . در قول و قرار خود صادق باشید و اگر به هر دلیلی نتوانستید به قرار خود عمل کنید ، قرار دیگری را جایگزین کنید .

عملیات بدر به روایت حاج حبیب فرخی

از مطالعه ی خاطرات ، وصیت نامه و مشاهده ی تصاویر رفیق شهیدتان غافل نشوید . این مهم ترین قسمت از رفاقت با شهید است چرا که قلب خود را اینگونه به تصرف شهید در می آورید ‌.

معرفی ویژگی های شهدای تخریب

در این مطلب ، تلاش ما بر این است که به اجمال شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام را به شما مخاطب گرامی معرفی کنیم تا رفیق شهیدتان را به راحتی انتخاب کنید .
گردان تخریب لشگر ده سیدالشهدا از فروردین سال ۱۳۶۱ تاسیس شده و تا آخر دفاع مقدس ، یکصد و چهل و دو شهید  به اسلام عزیز تقدیم کرده است .
فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهدا ، از ابتدای سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ ، شهید حاج عبدالله نوریان بوده است . پس از شهادت شهید نوریان ، شهید سید محمد زینال حسینی به سمت فرماندهی گردان منصوب میشوند و پس از شهید زینال حسینی ، جانشین ایشان ،  جناب آقای حاج مجید مطیعیان به فرماندهی لشگر سیدالشهدا منصوب میشوند . گردان تخریب اصولا بدلیل پیشقدم بودن در عملیات ها ، حال و هوای خاصی دارد . پیشنهاد میکنیم کمی خاطرات گردان تخریب را هم بررسی کنید …

 

شهید محمدپیام پوررازقی

پیام رزمنده ی تخریبچی گردان تخریب بود . اهل آبادان بود و پدرش را در کودکی از دست داده بود . خانواده ی پیام بعد از آغاز جنگ تحمیلی به تهران آمدند و پیام ، سال 1363 پای به جبهه ها گذاشت و بدلیل آشنایی قبلی با شهید حاج عبدالله نوریان به گردان تخریب رفت . روی عکس پیام کلیک کنید و خاطرات پیام را بخوانید .

 

 

شهید حمیدرضا دادو

حمیدرضا متولد اول تیر بود و در زمان شهادت تنها بیست سال داشت . حمیدرضا عارف شهیدیست که خیلی زود راه صد ساله را طی کرد و سرانجام در عملیات نصر چهار آسمانی شد . حمیدرضا دانشجو بود و با رتیه ی برتر قبول شده بود اما همیشه دعا میکرد : خدایا این لباس دامادی را از تن ما در نیاور …

 

شهید حاج قاسم اصغری

معاون گردان تخریب بود . در شجاعت ،خلاقیت ، مدیریت و رشادت کم نظیر بود . او همان جوان رشیدیست که در عملیات عاشورای سه در شمال فکه روی سیم خاردار خوابید و گردان حضرت علی اصغر(ع) را از معبر عبور داد . فرمانده ی گردان به رزمندگان گفته بود همه ! مثل قاسم اصغری باشید . حاج قاسم ازدواج کرده بود و فبل از دیدن تنها دخترش به شهادت رسید.

 

شهید حاج رسول فیروزبخت

توی شناسنامه اسمش پرویز بود اما توش جبهه دوشت داشت رسول صداش کنند و بچه ها بهش حاج رسول میگفتن..ب رای ایجاد نشاط و طراوت در جبهه بسیار شوخ طبع بود . اهل نمازشب بود و در آموزش و کار برای عملیات از همه جلوتر بود..ماجرای شهادتش را با جزئیات برای یکی از دوستانش قبل از شهادت تعریف کرد و فردای آن روز به شهادت رسید

 

شهید مجید رضایی

بچه ی محله ی اتابک تهران بود . خلق و خوی داش مشتی داشت . لات بود اما برای خودش صاحب سبک بود . یک روز میگفت ظرف های غذای من را بشویید و یک روز همه ی ظرف های گردان را میشست .
مجید مشتی خاک رو برمیداشت و بو میکرد و به خنده میگفت بوی شهادت نمیده تا اینکه به خاک شهر فاو رسید و گفت این خاک بوی شهادت میده و خودش قبل از شهادتش اطلاع داده بود که قراره شهید بشه ..

 

 

شهید مصطفی مبینی (سمت چپ)

نوجوانی عارف مسلک بود . همه او را به صفت هایی مثل ایثار و اخلاص میشناختند . وقتی فهمید غذایی که گرفتن برای بچه های دسته همه ی بچه ها را سیر نمیکند ،عمدا نماز هایش را لفت داد تا همه دوستانش سیر شوند و بعد ته مانده های غذای سفره را خورد . او همیشه با وضو بود و همه بهش التماس دعا میگفتن… مشور بود که مصطفی میتونه آخر شب قبل از خواب بشماره چند کلمه حرف زده… مصطفی در عملیات بدر آسمانی شد

 

شهید عبدالعلی روشنی

ماشاءالله ، هزارماشاءالله ، هیکلی درشت داشت با دستان کشیده و سایز پای بزرگ … توی سرمای 20 درجه زیر صفر میرفت شناسایی…
باید چکمه میپوشیدند به خاطر برف و بارون و چکه اندازه پاش نبود . او چکمه و پایش را آنقدر روی آتش نگهداشت که به پایش اندازه شد . شهید عبدالعلی روشنی را به اراده ی پولادین میشناسیم . او کار هایی را انجام میداد که کسی قادر به انجامش نبود …

خواستگاری و ازدواج به سبک حاج موسی طیّبی

 

شهید همایون (مهدی) ضیائی

شهید مهدی ضیایی

اسمش همایون بود اما (مهدی) را برای خود انتخاب کرده بود . مهدی شب عملیات کربلای پنج جزء غواص هایی بود که دژ شلمچه حمله کردند..، مقابلشون پر بود از مین و سیم خاردا… اما توکلش بالا بود اون شب زیر آتش دشمن قرار گرفتن و مهدی توی آب تیر خورد و مجروح شد
. مهدی ضیائی عارف و اهل سیر و سلوک بود .
مادر مهدی ضیائی خیلی نگران بود ، دلش نمیخواست پسرش زخم بردارد . مهدی بعد از شهادتش برای مادر پیغام فرستاده بود که دیدید پیکرم کاملا سالم بود ؟

 

شهید سید محمد زینال حسینی

سید محمد متولد سال 42 بود و به قول خودش سرباز گهواره ای امام بود .. با گروه جنگ های نامنظم شهید چمران پای در معرکه گذاشت و از اون اول هم تخریبچی شد. در عملیات طریق القدس و فتح المبین و بیت المقدس معبر زده بود و با تاسیس تیپ سیدالشهداء(ع) به کمک اومد. سید 19 سالش بود که معاون گردان تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) شد.ا ز خیلی از بچه های گردان کم سن و سال تر بود . شب اولی که بعنوان معاون گردان معرفی شد ، از همه زهره چشم گرفت.. سید محمد زینال حسینی ، یک فرمانده ی تمام عیار بود . قاطع ، شجاع ، نترس و مرد میدان بود .

 

شهید سید امین صدرنژاد

سید امین صدرنژاد در واحد تحقیقات گردان مستقر بود . ابتکارات و اختراعاتش با کمترین امکانات و تجهیزاتی که داشت باری از دوش جنگ برداشته بود . سید امین نابغه بود اما نبوغش را وقف مردمش کرده بود .
شهید سید امین صدر نژاد در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید .

 

 

شهید حاج عبدالله نوریان

حاج عبدالله نوریان ، اولین فرمانده گردان تخریب لشگر سید الشهداء علیه السلام بود . هنرش جمع کردن بچه های گردان از مدل های مختلف شخصیتی بود . حاج عبدالله را به گواه همه ی رزمنده هایی که فرماندهان زیادی را دیده بودند ، به اوج معنویت میشناسیم . حاج عبدالله سالک و عارف بود . در فرماندهی به تمام جزئیات و رفتار نیروهایش تسلط داشت . حاج عبدالله نوریان حتی پس از شهادتش هم نیروهایش را هدایت کرد .

 

 

 

شهید هادی مهین بابایی

هادی مهین بابایی جوانی توانمند و پر اراده بود . شاید مهم ترین صفتش خدمت به همرزمانش بود . به قدری عاشق خدمت به رزمندگان بود که حتی با نامش شوخی میکردند و او از خود ظرفیت نشان میداد . او را صدا میکردند ؛ مهیییین ، مهیییین …
جواب میداد . میگفتند برایمان چای بیاور ، با خلق و خوی متواضع چای می آورد و پذیرایی میکرد . پایش سوخت ، اما برای آنکه مقصر ، احساس شرمندگی نکند ، با پای سوخته میگفت و میخندید …

 

 

 

شهید عباس حسنی

عباس بچه ی جنوب شهر بود . کشتی گیر و لوتی مسلک بود . عاشق حضرت زهرا سلام الله علیه السلام بود . یک روز که تیم عباس حسنی در محاصره ی دشمن و میدان مین مانده بود ، عباس به حضرت صدیقه طاهره توسل کرده بود و با دوستانش در میدان دوید . عراقی ها ابتدای میدان آمدند ولی عباس در میدان دوید و همه دوستانش را به سلامت رد کرد ..

 

شهید حسین معمارزاده

نامش سیامک بود . در امریکا درس خوانده بود . پدرش از بساز بفروش های بنام شمال شهر بود . همه ی امکانات زندگی لاکچری برایش فراهم بود . ماشین آخرین سیستم ، خانه ی ویلایی ، کارخانه ، پول …
همه چیز برایش فراهم بود اما او سعادت را در فرهنگ ایثار و شهادت میدید و همه چیز را گذاشت و رفت …

 

 

شهید علیرضا جلیلوند
شهید جلیلوند راننده کامیون بود . به زور قانون بکار گیری ماشین های سنگین به جبهه آمده بود . اولین باری که فرمانده گردان را دید ، داد و بیداد میکرد که چرا میخواهید من را تا شب معطل کنید ؟ میخواست برگردد اما مجبور شد ساعتی را بین رزمندگان بگذراند . در همین چند ساعت ، عاشق شد ، با اصرار به خط رفت ، چند روز ماند و گفت برنمیگردم . برنگشت .

فقط شهید حسین کاشانی آمار را دقیق و بروز رد میکرد

 

شهید داوود ابراهیمی

داوود بچه ی اسلامشهر بود . هم درسخوان بود و هم اهل ورزش . بچه های مدرسه به اراده و موفقیتش حسادت کرده بودند اما او جواب داده بود : فعلا کاری نکرده ام ، منتظر باشید ببینید این پا ها در آینده چه خواهند کرد . داوود سرانجام هر دو پایش را در راه خدا و اسلام عزیز تقدیم کرد .

 

شهید حسین حاج میری

کم سن و سال ترین شهید گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام بود . آنقدر کم سن و سال بود که او را به خط مقدم نمیبردند . تیکه ی سیاسی می انداخت و میگفت : شما فقط بزرگترها را میبرید و اصلاً من نباید می آمدم اینجا . آنقدر اصرار کرد که او را به مکانی ظاهرا بی خطر یا کم خطر بردند . او با خدا قرار شهادت خود را بسته بود و همانجا به شهادت رسید و پیکر مطهر شهید حسین حاج میری هنوز بازنگشته است .

 

شهید حاج موسی انصاری

حاج موسی یک غوز بزرگ روی کمر داشت . از لحاظ جسمانی مثل بقیه بچه ها نبود اما آنقدر اهل کار و کوشش بود که تمام ضعف های خود را جبران کرده بود . حاج موسی در میدان مین سوخت و دم نزد . شهید حاج موسی انصاری در عمیات کربلای یک و در منطقه مهران به شهادت رسید .

شهید اصغر رحیمی

اصغر بچه ی مشهد بود . همیشه لبخند به لب داشت و روحیه بخش بچه های گردان بود . او هم سن و سال کمی داشت و مقیم چارد کودکستان گردان تخریب شده بود اما برای خود مسئولیتی نانوشته تعریف کرد و کاری کرد کارستان . او خود را مسئول چای گردان نامیده بود و در هر شرایطی چای را آماده میکرد و در اختیار رزمندگان میگذاشت . شهید اصغر رحیمی در لحظات آخر و درست چند روز قبل از بسته شدن درب های شهادت به شهادت رسید .

 

شهید حاج ناصر اربابیان

به حاج ناصر میگفتند : جزوه ی ناطق گردان تخریب . حاج ناصر از قدیمی های گردان بود و اهل تحقیق و دقت و مطالعه در کار تخصصی تخریب بود . شهید حاج ناصر اربابیان مدتی در سمت معاونت گردان تخریب خدمت کرد و سر انجام در زمانی که برای شناسایی مواضع دشمن رفته بود به اسارت دشمن در آمد و پس از ساعت ها شکنجه به شهادت رسید .

 

شهید مجتبی اکبری نسب

مدت خیلی کوتاهی از اعزامش به گردان تخریب میگذشت . وقتی دوستانش گردوهای درختی که صاحبش برداشت محصول کرده بود را میخوردند ، هشدار میداد که این گردو ها حساب و کتاب دارند . نخورید . اگر بخورید شهید نمیشوید . دوستانش گردو خوردند ولی او لب نزد . موعد حساب و کتاب که رسید ، او قیمتی شده بود . شهید شد …

 

 

شهید علی اکبر طحانی

شهید علی اکبر طحانی بعد از شهادت برادرش علیرضا به گردان تخریب آمد . خبرنگار یکی از خبرگزاری های معروف بود . هم عکاس حاذقی بود و هم دست به قلم بود . از نظر معلومات در سطح بالایی بود و ادبیات خوبی هم داشت .

 

 

شهید غلامحسین رضایی

شهیدان غلامرضا و غلامحسین رضایی دو برادری بودند که در سال ۶۵ تنها به فاصله چند ساعت به شهادت رسیدند. خانواده شهیدان رضایی دو شهید خود را در یک روز به خاک سپردند. شهید غلامحسین رضایی با وجود تنها ۱۹ سال سن، سابقه جانبازی در جبهه های جنگ را نیز داشت . آدم باطن دار و با معنویتی بود و به لحاظ نظامی هم خوب و قوی بود . به قول امروزی ها بمب روحیه بود .

شهید اسماعیل خوش سیر

اسماعیل یلی بود در گردان تخریب . شوخ طبع بود . برای روحیه بخشیدن به هم رزمانش به فنون بازیگری و طنز متوسل شده بود . اسماعیل در حالی به شهادت رسید که مشغول خنداندن همرزمانش بود . هم رزمانش فکر میکردند او ادای تیر خوردن و شهید شدن در می آورد . شهید اسماعیل خوش سیر ، پشت کامیون در حال استداپ کمدی به شهادت رسید .

 

شهید علی اصغر صادقی

 

شهید سعید صدیق

شهید سعید صدیق

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3608
  • نویسنده : گروه تحقیقاتی خالدین
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!