یکی از مشخصههای برجسته شهید حاج قاسم اصغری، اخلاص او بود. اگر از بچههای گردان تخریب میپرسیدید که حاج قاسم را با چه صفتی به یاد میآورید، بیتردید «اخلاص» را ذکر میکردند.
یک بار در زمین صبحگاه، بعد از نماز صبح یا شاید هم هنگام کار شبانه، حاج قاسم برای بچهها صحبت کردند. در صحبتهایشان کمی لکنت زبان داشتند، اما همین سادگی و صداقت، کلامشان را تأثیرگذارتر میکرد. در آن جمع، از خار مغیلان صحبت کردند و توضیح دادند: «خار مغیلان سه شعبه دارد. وقتی وارد پوست دست یا پا شود، مثل کله نیزه، با انحناهایی که دارد گیر میکند و بیرون نمیآید. اگر بخواهند آن را بیرون بکشند، باید زخم را پاره کنند تا خارج شود.» این سخن ساده و توأم با حال و اخلاص، چنان تأثیری داشت که اشک بچهها را درآورد؛ گویی روضه حضرت رقیه خوانده باشند.
حاج قاسم، مداحی و اخلاص
حاج قاسم مداحی هم میکردند، و مداحیهایشان بسیار سوزناک و دلنشین بود. این تأثیرگذاری عمیق، به دلیل اخلاص بالایی بود که در اعمالشان داشتند. نمازشان، دعایشان، و حتی خواندن سوره واقعه با حالتی پر از اخلاص همراه بود. وقتی میگویم با اخلاص بودند، این مقایسه را با مخلصترین رزمندهها انجام میدهم؛ با کسانی که خود در جبههها گلچین شده و از نظر معنویت، اراده و قدرت تصمیمگیری نمونه بودند.
فرماندهی حاج قاسم
اداره کردن رزمندهها، بهویژه فرماندهی آنها، کار آسانی نبود. این افراد، نخبههایی از سراسر کشور بودند؛ آدمهایی صاحب فکر، صاحب اراده، و صاحب قدرت مدیریت. فرماندهی چنین جمعی به مهارتی بالا نیاز داشت. باید کسی میبود که بتواند این نیروها را اغنا کند و رضایتشان را از جریان حاکم و مسیر پیش رو جلب نماید. این کار سخت و چالشبرانگیز برای حاج قاسم، بهواسطه قدرت و قوت شخصیتش، آسان به نظر میرسید.
عشق و اطاعت رزمندهها
بچههای گردان تخریب نهتنها عاشق حاج قاسم بودند، بلکه مطیع او نیز بودند. این اطاعت از سر عشق بود، نه اجبار. بسیاری از فرماندهان، وقتی دستور میدادند مثل «از جلو نظام»، شاید افراد ظاهراً اطاعت میکردند، اما در دل ناراضی بودند. اما وقتی حاج قاسم، حتی دستوری سخت مثل «سینهخیز» میداد، بچهها نهتنها ناراضی نبودند، بلکه در دلشان محبت حاج قاسم موج میزد.
فرماندهی او طوری بود که هر کاری که بچهها برایش انجام میدادند، از روی عشق و علاقه بود. همانطور که گفتهاند، اگر کسی را مجبور به سینهخیز کنند و او در دل فحش بدهد، نشان از عدم محبت است.
ولی اگر فرمانده ای نیرویش را سینه خیز ببرد اما نیرو دلش هم غنج برود ، این یعنی در دل نیرو محبت پر پر می زند. یعنی او از درون عاشق فرمانده است. حاج قاسم دقیقاً چنین فرماندهای بود.