• امروز : پنجشنبه, ۱ خرداد , ۱۴۰۴
هیچوقت جرات نمی کردم که در چشمانش نگاه کنم

صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان

  • کد خبر : 4822
صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان

صادقانه بگویم ، شهید حاج عبدالله نوریان می خواستند ما را به یک انسان وارسته و متقی مبدل کند . اما من و شاید بعضی دوستان مثل من ، در محیطی زندگی کرده بودیم و رشد کرده بودیم که این نوع فضائل و این نوع حکمت ها را درک نمی کردیم . یعنی درک واقعی […]

صادقانه بگویم ، شهید حاج عبدالله نوریان می خواستند ما را به یک انسان وارسته و متقی مبدل کند . اما من و شاید بعضی دوستان مثل من ، در محیطی زندگی کرده بودیم و رشد کرده بودیم که این نوع فضائل و این نوع حکمت ها را درک نمی کردیم . یعنی درک واقعی و صحیحی نداشتیم . حاج عبدالله تلاش می کرد در این موضوع ها ما را پای خط و اصطلاحا در چارچوب بیاورد .

من یادم هست که یک روز از روزهایی که در پادگان ابوذر بودیم ، به من گفت که برادر نسیمی ! بیا با هم صیغه ی اخوت بخوانیم . امروز تعریف کردن این ماجرا هم برای من سخت است ولی از آنجا نسبت به همه ی این شهدا و عزیزان دین به گردن دارم لازم میدانم مطالب را مطابق واقع تعریف کنم .

آن روز شهید حاج عبدالله نوریان آمد و گفت که بیا صیغه ی اخوت بخوانیم . من یک نظر به خودم کردم و یک نظر به حاج عبدالله . گفتم که حاج عبدالله! شما کجا و من کجا ؟ فاصله ی این تفاوت را می دانستم زیاد است . ضمن آن که از این موضوع خیلی خوشحال بودم ولی خجالت می کشیدم . بخاطر همین گفتم که نه حاج عبدالله ! بزاعت من محدود است .

تا جایی که یادم هست اصرار حاج عبدالله باعث شد که یک صیغه ی اخوتی بین ما جاری شد . من ، علی رغم این که در طول این مدت ، یعنی قریب به دو سال با حاج عبدالله زندگی کردم و در خیلی از مأموریت
با ایشان بودم ولی این نکته را باید عرض کنم که هیچوقت جرات نمی کردم که در صورت حاج عبدالله و در چشمانش نگاه کنم . هر کسی ممکن است برداشتی داشته باشد ، من هم برداشت خودم را داشتم . بعضی ها ممکن است برای این حرف من را نقد کنند . ولی خب این حرف ، حرف دل من است و واقعیت این بود که من در چشم های حاج عبدالله نمی توانستم نگاه کنم . تصورم این بود که ایشان درون من را نظاره گر است . حالا شما هر اسمی که بخواهید روی این موضوع بگذارید . آیندگان میتوانند هر برداشتی که میخواهند را نسبت به این موضوع داشته باشند ولی من به واقع جرأت این کار نداشتم .صی

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=4822
  • نویسنده : حاج حسن نسیمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01خرداد
شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده
روزهای پس از عملیات سیدالشهداء به روایت حاج حسن نسیمی

شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده

26اردیبهشت
روز های بعد از عملیات والفجر هشت در فاو به روایت حاج حسن نسیمی
25اردیبهشت
مبادا حفظ و صدور انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را فراموش كنيد
وصیت نامه سردار شهید مرتضی اسماعیل زاده

مبادا حفظ و صدور انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را فراموش كنيد

ثبت دیدگاه