• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
خاطره ای که از شهید خدیور دارم

پیش نماز کم سن و سال

  • کد خبر : 3177
پیش نماز کم سن و سال

خدیور بچه ی قد کوتاه و سیه چرده ای بود. ما یک مقر دیگه ای داشتیم که شهید حاج عبدالله نوریان ایشان را به آن جا برده بود. ما هم رفتیم که به ایشان سر بزنیم. نزدیک اذان بود که ما به چادر ایشان رسیدیم و آنها در حال نماز خواندن بودند و ایشان پیش […]

خدیور بچه ی قد کوتاه و سیه چرده ای بود. ما یک مقر دیگه ای داشتیم که شهید حاج عبدالله نوریان ایشان را به آن جا برده بود.

ما هم رفتیم که به ایشان سر بزنیم. نزدیک اذان بود که ما به چادر ایشان رسیدیم و آنها در حال نماز خواندن بودند و ایشان پیش نماز ایستاده بود وقتی من را دید خجالت کشید .

سن و سال کمی داشت. ما به ایشان اقتدا کردیم اما ایشان خیلی موذب شد. خیلی پاک و با صفا بود. این خاطره را من از ایشان داشتم.

روزی که میهمان خانه ی شهید پیام پوررازقی شدیم
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3177
  • نویسنده : حاج سیدمحمود سیدمرتضی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه