روش کار فرهنگی آقا مصطفی صدرزاده کاملا متفاوت بود. می گفت جمع کردن این بچه هایی که خودشون بچه های خوبی هستن هنر نیست. این که شما یک بچه ی یک آخوند یا بچه ی یک روحانی یا مثلا فرزندان یک پاسدار ، فرزندان یک مسئول متعهدی رو برداری و بیاری و اینجا نگهش داری که هنر نیست.
دور مصطفی پر از نوجوان های رنج سنی ده تا شانزده- هفده سال بود. دورش پر بود.
اونهایی که سنشون بیشتر بود به خنده اسم گروه کوچکتر هاشون رو بچه گربه ها گذاشتند . همین اسم هم روشون موند. خودشون هم خوششون میومد و بدشون نمیومد. می گفتند ما بچه گربه های اقا مصطفی هستیم. خود مصطفی هم خوشش میومد و می گفت این ها بچه گربه های من هستند.
بچه ها همه اش دور و برمون می لولیدند و میومدند پیش مصطفی و درد و دل می کردند و مشکلات خانوادگیش رو می گفتند. یا مثلا مشکلات درسیشون رو می گفتند . سر همین موضوع اصطلاح بچه گربه ها دراومد.