فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد این ترکش ها نهایتاً ختم به شهادت من می شود مقدمات عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت هفتم) نحوه شهادت چهارده شهید شیمیایی به روایت حاج مسعود تاج آبادی احتجاج امیرالمومنین در میان گروهی که در مسجدالنبی نشسته بودند روایتی از فاتح خرمشهر سردار شهید حاج احمد کاظمی حاج عبدالله اینگونه با طلاب حوزه علیمه برخورد میکرد
به پسرم ، شهید همایون (مهدی) ضیائی ، گفتم دانشگاه برو و ثبت نام کن و دانشجوی اسلامی باش . همایون همیشه به خوابم می آید . یک بار که به خوابم آمد در خواب گفت : کلاً در زندگی هر کاری که می کنی بسم الله الرحمن الرحیم را فراموش نکن . این ذکر […]
یک موتور قدیمی داشتم که پسرم (شهید مهدی ضیائی) آن را برمی داشت و دنبال کارهایش می رفت. موتور گاهی اوقات خراب می شد . همان موقع که موتور خراب شد ، خدا من را می رساند و موتور را درست می کردم و می دادم به ایشان و کارش را انجام می داد. میخواهم […]