• امروز : پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳

شهید سلطان علی معصومی

چه کسی شبانه لباس های رزمنده ها را میشوید و پهن میکند ؟
سلطانعلی معصومی با اکثر بچه های گردان رفیق بود

چه کسی شبانه لباس های رزمنده ها را میشوید و پهن میکند ؟

سلطانعلی معصومی با اکثر بچه های گردان رفیق بود . سلطانعلی روحیات عجیبی داشت . شما حساب کن در منطقه هوا گرم بود . هر روز یا یک روز درمیان باید لباس ها را درمی آوریم و عوض می کردیم و برای شست وشو بیرون می گذاشتیم . شما لباس ها را در می آوردی […]

گروهی که میرفتند و تاسیسات اولیه را ایجاد میکردند
شهید سلطانعلی معصومی

گروهی که میرفتند و تاسیسات اولیه را ایجاد میکردند

شهید سلطانعلی معصومی پسر کوچک خانواده ی گران قدر معصومی بود که با پنج شش تا از برادرهای دیگرش و پدرشان، همگی در گردان بودند . او یکی از بچه های شاداب ، پر جنب و جوش و رزمی گردان بود . منظور از رزمی ،  ورزش های رزمی نیست ، منظور نیروی آماده و […]

عملیات ام الرصاص به روایت حاج علی اکبر جعفری
ما سه نفری اعزام شدیم به گردان المهدی گروهان جهاد

عملیات ام الرصاص به روایت حاج علی اکبر جعفری

بعد از عملیات عاشورای ۳ از منطقه ی عملیاتی عاشورای سه اومدیم و رفتیم مقر گردان که یه جاده ای بود که می رفت پشت کرخه .  اسمش رو بعدها گذاشتن موقعیت السابقون که زاغه ی ما اونجا بود . یکم بالاتر از زاغه ، شیاری بود که اونجا مقر گردان بود . برای خواب شبمون […]

مسئول حمام ، شهید سلطانعلی معصومی
خاطره ی پدر شهید معصومی از فرزند شهیدش

مسئول حمام ، شهید سلطانعلی معصومی

در گردان هر کسی یک مسئولیتی می گرفت . مثلا یکی مسئول تدارکات و یکی مسئول تسلیحات بود و بالاخره هر کسی که مسئولیتی داشت. سلطان خدابیامرز ما را مسئول حمام کرده بودند. کسی که مسئول حمام می شد باید یک ساعت قبل از اذان بیدار می شد و زیر حمام را روشن می کرد […]

چهل و پنج روزی که حاج پرویز معصومی در گردان تخریب بود
خاطراتی از شهید حاج عبدالله نوریان

چهل و پنج روزی که حاج پرویز معصومی در گردان تخریب بود

پدرم هر وقت می خواست  از حاج عبدالله نوریان صحبت کند با گریه شروع می کرد. می گفت : همان 45 روزی که خدا به من عمر داد که تخریب باشم، یک طرف و کل زندگیم یک طرف دیگر. در آن ئجا من واقعاً با حاج عبدالله و اخلاقش صفا کردم و لذت بردم. ما […]

ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب
از خودسازی تا شهادت

ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب

بعد از اینکه من به گردان آمدم اولین بار فکر کنم 10 ماه گردان بودم. خیبر قبل از عید بود و من بعد از عید آمدم و تا نزدیکی های عید هم ایستادم. البته به خاطر اینکه آلوده شده بودم اذیت می شدم. هر دو عملیات ها لو رفت و من هم مأیوس از آن […]