سنگری درست کردیم که انگار می خواهیم دویست سال در آن بمانیم
فقط میخواهیم ملتها زیر سلطه دشمنان و زیر سلطه ظالمان نباشند
چرا صدام به اعراب گفته بود جنگ با ايران زنگ تفريح است؟
شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
دستی را که مدیون شهید حاج عبدالله نوریانم
سرنوشت مردی که یقه ی پیراهن بسیجی اش را برش زده بود
گنجشک هایی که از لب برکه آب میخوردند
دخالتهای بریتانیا در ایران به روایت حسن اعظام قدسی (اعظامالوزاره)
در جریان عملیات خیبر تقریبا دو سه روزی من در گردان مانده بودم و حاج عبدالله از گردان بیرون رفته بود . شهید حسین کاشانی که آن موقع مسئول تدارکات گردان بود ، از من سراغ می گرفت که برادر عبدالله کجاست ؟ حاج عبدالله در آن زمان هنوز مکه نرفته بود و ایشان را […]
ما یک شهیدی داشتیم به نام شهید حسین کاشانی . ایشان در عملیات خیبر مسئول تدارکات بود و نکته خیلی ظریفی را برای بچه ها انجام می داد . بعضی گردان ها وقتی برای تدارکات آمار می دادند حدود ده نفری را اضافه می گفتند . مثلا غذا که می خواستند بگیرند ، اگر بیست […]