میخوام پیشت شهید بشم خودت بگو چیکار کنم عملیات کربلای یک به روایت حاج اصغر معصومی به نظرم آیفا خاطره ای جدا نشدنی از خاطرات گردان تخریب است من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دوم) یک پاکت پر از پول نقد برای هادی شهیدی که توانست قانون کشف حجاب را هشت سال به تاخیر بیاندازد دیدار با خانواده شهید داوود ابراهیمی باید میرفتید جنوب لبنان را میدیدید
در موقعیت گردان تخریب یکی از چادر ها چادری بود که من مسئول آن چادر بودم . داخل این چادر شهید محمد بهشتی و شهید عنایت الله رزاقی و شهید سید اسماعیل موسوی می آمدند و حاج آقا مسعود تاج آبادی هم بودند . این چادر نسبت به چادر های دیگر یک حالت خاصی داشت […]
بعضی از بچه های گردان تخریب نماز شب خوان بودند و تا صبح بیدار بودند و بعضی هم تا اذان صبح میخوابیدند . اما در هر صورت ، بعد نماز صبح کسی حق خوابیدن نداشت . بعد از نماز صبح برای ورزش و نرمش و دعای صبحگاهی میرفتیم بیرون محوطه تا بعد از طلوع آفتاب […]
عملیات والفجر هشت ، یک عملیات منحصر به فرد در کل دفاع مقدس بود . مدتی پیش از آن ، به واسطه ی نفوذ عناصر دشمن و منافقین ، عملیات ها بعضاً لو می رفت ، مختل می شد و یا با عدم الفتح مواجه می شد. به همین خاطر ، کار وسیعی روی عملیات […]
اولین عملیاتی که ما شرکت کردیم توی تیپ سید الشهدا ، مصادف شد با مانورهای عاشورای ۳ . آقای حاج علی فضلی که تازگی شده بود فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام روحیه ای که داشت این بود که فرمانده جنگی و شجاع بود . توی عملیات عاشورای ۳ ، یا شاید توی مانور های عملیات عاشورا ی سه […]
ما را سوار قایق کردند و ما به آن طرف آب رفتیم تا انفجارها را آن طرف جزیره بزنیم . ما حمال مواد بودیم . علی رضا رفاهی فرد را یادم است که آن موقع بود 6 الی 7 نفر بودیم که حمل مواد می کردیم. وقتی رسیدیم یک کلبه مانند بود که گفتند شما […]
در عملیات والفجر هشت از سه محور عملیات شد که فاو و ام الرصاص را همزمان شروع کردند . قرار بود هر کدام که موفق شد ، همان را بعنوان عملیات اصلی ادامه دهیم . عراق تصورش این بود که عملیات اصلی در ام الرصاص است و ام الرصاص واقعاً مهم بود . ما در […]
روزی که ما به پادگان ابوذر رفتیم یک مدتی طول کشید تا عملیات شروع شود. من به شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) گفتم اگر برای شما امکان دارد من را به واحد عملیات مامور کنید . گفت من برای شما و حسن نسیمی و شهید علیپور و یکی ، دو نفر دیگر یک برنامه […]
در ام النوشه بودیم که سید اسماعیل موسوی معاون دوم گردان بود. معاون اول گردان سید محمد زینال حسینی بود و معاون دوم هم سید اسماعیل موسوی بود. پور رازقی هم یکی از یل های گردان محسوب میشد . با آنکه سن و سالی نداشت اما روحیات و شجاعت و تجربه اش عالی بود. شهید […]