• امروز : چهارشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

به روایت حاج مرتضی رنجبر

انهدام پل عبور بعثی ها در منطقه عملیاتی کربلای پنج
ماموریت گردان تخریب لشگر 57 در عملیات کربلای پنج

انهدام پل عبور بعثی ها در منطقه عملیاتی کربلای پنج

عملیات کربلای پنج، ده روز بعد از عملیات کربلای چهار شروع شد. معمولا رسم بود که وقتی یک عملیات سنگینی انجام می‌دادیم، به مرخصی می‌رفتیم و برمیگشتیم تا دو ماه بعدش که یک عملیات دیگر طرح‌ریزی کنیم. ولی بعد از عملیات کربلای چهار، در عرض ۱۰ روز با فرمان امام خمینی رحمه الله علیه، خیل […]

از امداد غیبی در عملیات کربلای چهار تا رمز پیروزی عملیات کربلای پنج
خاطرات فرمانده تخریب لشگر 57 از عملیات کربلای چهار

از امداد غیبی در عملیات کربلای چهار تا رمز پیروزی عملیات کربلای پنج

خنثی سازی میدان مین‌های عملیات کربلای چهار برای بچه های ما مثل آب خوردن بود. تفاوتی نمیکرد عمق میدان مین یک کیلومتر باشد یا ده کیلومتر. اصلا مهم نبود که عراق چه نوع مینی کاشته یا با چه آرایشی مین کاشته. بچه ها که اول معبر مینشستند مثل فرفره تا آخر میدان میرفتند. حتی برای […]

عبور از میدان مین‌هایی که نمی‌شناختیم
مین ناشناس برایمان شد آب خوردن

عبور از میدان مین‌هایی که نمی‌شناختیم

وقتی صدام دید که ایران آتش بس را قبول نمی‌کند، از تمام دنیا کمک گرفت. مثلاً در عملیات کربلای ۴ مستحکم‌ترین موانع را ایجاد کرد، که شاید در جنگ‌های اول و دوم جهانی سابقه نداشت و همچین چیزی تا به آن روز ایجاد نشده بود. که من می‌گفتم تعدادی از آن موانع را در یادمان […]

از آغاز اتحاد سپاه و ارتش تا تسلیم ده هزار سرباز بعثی
گزارشی مستند از روند اتحاد نیرو‌های مسلح که منجر به پیروزی‌هایی بزرگ شد

از آغاز اتحاد سپاه و ارتش تا تسلیم ده هزار سرباز بعثی

ما فهمیدیم که در جنگ باید متحد باشیم. مخصوصاً اینکه در زمان بنی صدر بین سپاه و ارتش اختلاف انداخته بودند. در زمان جنگ، ارتش، سازمان نظام یافته‌ و امکانات تسلیحاتی بیشتری از ما داشت. اوایل جنگ سپاه سازمان خاصی نداشت و تعدادی نیرو از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودیم، حتی آشپزخانه و […]

راهکار شهید چمران برای دورکردن دشمن از اهواز
جلو بروید، طوری که عراقی‌ها شما را ببینند.

راهکار شهید چمران برای دورکردن دشمن از اهواز

یک روز آقای نوری، فرمانده لشکر، به مقر ما آمد. مقر ما در یک مدرسه بود. آقای نوری گفت که آقای چمران سلام رسانده‌اند و گفته‌اند: “ده پانزده نفر از این بچه‌های چریکتان را به من بدهید.” ما حدود ۲۰ نفر بودیم؛ ترکیبی از بچه‌های تبریز، تهران، و شهرهای دیگر. این‌طور نبود که از هم […]

از بگو مگو با شهید مهدی باکری تا آغاز رفاقتی بی بدیل
شما تخریب چی ها دنبال ماجراجویی هستید

از بگو مگو با شهید مهدی باکری تا آغاز رفاقتی بی بدیل

خاطرات بسیاری از شهدای گردان دارم که اگر عمری باقی باشد، حتماً خدمتتان عرض می‌کنم. اما این خاطره یک خاطره ی خاص از شهید مهدی باکری است . یک بار درباره آقا مهدی از بچه‌های تبریز پرسیدم. گفتند ایشان دو برادر بیشتر نبودند که بزرگسال بودند. این خاطره مربوط به یکی از بستگاه نزدیک ایشان […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مرتضی رنجبر
فرمانده‌ی گردان تخریب لشکر ۵۷ هستم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مرتضی رنجبر

بسم الله الرحمن الرحیم؛ با عرض سلام و درود به شهدا و امام شهدا؛ بنده سعی می‌کنم خلاصه بگویم تا هم وقت شما را نگیرم و هم به نقطه‌ی مد نظر گفتگو برسیم. بنده مرتضی رنجبرفرمانده‌ی گردان تخریب لشکر ۵۷ هستم. سال ۱۳۴۸ از شهرستان الیگودرز به تهران آمدم و تا پایان حکومت پهلوی آنجا […]