- امروز : شنبه, ۲۴ آبان , ۱۴۰۴
پیشنهاد ما
عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری
ماموریتی که شهید نوریان بعد از شهادتش به من داد
سند محرمانه پرسی کاکس درباره تضمین پناهندگی برای امضاکنندگان قرارداد 1919
سوغات انگلیسی ها برای ایرانیان بی طرف
اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد
شنیدم مسجدی هست که در آنجا برای اعزام به سوریه ثبت نام میکنند
چرا دشمن برای پیشبرد نقشه اش روی سیاستمداران ما حساب میکند؟
وقتی علمای دین را کنار زدند استبداد و تسلط خارجی مسلط شد
به روایت حاج حسین خدایی
اگر عکس فرزندم مانع شهادت من شود آن را پاره میکنم و در آب میاندازم
از دیگر شهدای گردان میتوان به طلبه شهید رضا سلیمانی و شهید رحیم خطیب اشاره کرد. این دو، بچههای محله طالقانی تبریز بودند و بسیار شوخطبع. با این حال، در اعمالشان بسیار متعبد بودند. مطابق روایاتی که داریم، آنها هم در ابتدای غذا و هم در انتهای آن، نمک میخوردند تا غذا راحتتر هضم شود. […]
سید داوود! تو که در موقع دعا نمیخوابیدی، چرا اکنون خوابیدهای؟
فکر کردم که این پادگان نظامی است؛ خانمی اینجا نیست. پس این خانم کیست؟ در همان لحظه، صدایی شنیدم که به نظرم صدای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بود. گفت: «سید داوود! چرا اکنون خوابیدهای؟
گفت: ابراهیم، من تشنهام. اگر امکان دارد، برایم کمی آب پیدا کن
یکی دیگر از شهدای گردان تخریب لشگر 31 عاشورا، شهید عبدالواحد محمدی بود که مداحی نیز میکرد. یکی از همرزمانش میگفن: «در آخرین لحظات، به بالینش رفتم. گفت: ابراهیم، من تشنهام. اگر امکان دارد، برایم کمی آب پیدا کن.» من گشتم و کمی آب آوردم. وقتی گفتم: «عبدالله، بیا آب بخور،» جواب داد: «نه، نمیخواهم.» […]
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج حسین خدایی
بسمالله الرحمن الرحیم من امان خدایی، اهل تبریز، عضو گردان تخریب لشکر ۳۱ عاشورا هستم. تقریباً از سال ۱۳۶۰ در جبههها حضور داشتم و در اوایل سال ۱۳۶۳ به گردان تخریب پیوستم. علاقه ی من به تخریب بر اثر شنیدن توصیفهایی از گردان تخریب و دیدن برخی از عملیاتهای آنها بود که در ما اشتیاق […]
بهترین انسانی که در سینما دیدهام، مرحوم فرجالله سلحشور بود
