اطلاعات این لوحة تاریخی از سه منبع می تراود، از خود من، از سند های کتبی، از گواهی گواهان.
آنچه مربوط بخود من می شود عبارت از چیز هائی است که شخصاً دیده ام یا در محیط خانوادگی و خارج آن از مردمان موثقی شنیده ام و همچنین عبارت از استنباطات شخصی خود من است از جریان امور و حقایق تاریخی.
آنچه مربوط به سند های کتبی می شود یا سند هائی است که از خود حاج شیخ فضل الله باقی مانده، یا سند های دیگریست که در تاریخچه های مشروطیت آمده است. اما از گواهی گواهان، بسیارند کسانی که با ایشان چه در گذشته چع امروز راجع به شیخ نوری مصاحبه کرده ام ولی در این لوحه بذکر اظهارات چند نفری بس می کنیم برای اینکه این چند نفر هر یک در قسمت مربوطة خود کامل ترین مشاهدات را داشته اند و به اظهارات ایشان در قسمت خودشان اطمینان داشته ام، ضمناً باید دانست همین اظهارات محدود همین کسان معدود نیز در اغلب جاهایش با گواهان و مأخذهای دیگری مورد کنترل و امتحان من قرار گرفته اند.
اکنون لازم است که گواهان نامبرده را بشناسیم.
- حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ :
در جوانی جزو حوزه علمیة شیخ نوری بوده و از محرمان حرم او محسوب می شد بعداً یکی از دوستان صمیمی پدر من به شمار می رفت: میرزا عبدالله به مرور در طهران میان اهل منبر مقام مسلم اول را پیدا کرد و به کمال شهرت رسید، مقامی در زمان خود بی رقیب بیان گرم و گیرائی داشت، امروز در خانه اش بستری است گمان نمی کنم کسی باشدکه در صحت اظهارات او تردیدی داشته باشد.
- سید محمد علی شوشتری: در جوانی جزئ حوزه علمیه شیخ نوری بوده بعداً یکی از دوستان خوب و پدر و عموی من به شمار می رفت، پس از کودتای سوم اسفند 1299 شمسی در صف اول قرار گرفت و برای نهضت پهلوی کوشش ها کرد و به مرور نماینده مجلسی مؤسسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی و چند دوره بوکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
- مدیر نظام نوابی: بگذاریم خودش خودش را معرفی کند (محمد زمان معروف آقا بزرگ خان فرزند میرزا حسن نایب الصدر نواب پدر اندر پدر روحانی هستم ولی علاقه زیادی به خدمت سربازی داشتم و با اجازة پدر وارد مدرسه نظام شدم پس از طی دورة سه ساله در زمان قاجاریه با درجة صاحب منصبی منتقل به ژاندارم نظمیه گردیدم صاحب منصبی بودم قوی بنیه و رشید که کارهای سخت اداره نظمیه را به من محول می کردند. لقب مدیر نظام را بعداً گرفتم سنم هفتاد و هفت سال، من از روزی که چشم باز کردم مدیر نظام را در محله و خانة خودمان می دیدم وقتی که می خواستم از سنگلج کوچ کنیم بیرونی حاج شیخ را که سهمی عمویم شده بود او خرید و هنوز هم در همان خانه تقریباً با همان وضع و وضعیت زندگی می کند، پس از ترک سنگلج دیگر او را ندیدم تا اینکه اخیراً بنابر توصیه حاج میرزا عبدالله سبوحی در منزل مألوف به سراغ او رفتم، پیر و علیل شده بود، ولی با وجود کبر سن و کسالت مزاج به قدری دقیق و منجر جزئیات امور را تشریح می کرد که نقطة ناقصی باقی نمی گذاشت، اتفاقاً روز اعدام حاج شیخ فضل الله صاحب منصب کشیک نظمیه و از آغاز تا انجام امر حاضر و ناظر بوده است، مدیر نظام با روح انضباط و صداقت مقید به عین حقیقت می بود، به اظهارات او راجع به جریان واقعه که بسیاری از قسمت هایش را قبلاً نیز از دیگران شنیده بودم اطمینان تمام دارم.
- جلال کیا، پسر کوچک حاج شیخ فضل الله صدق گفتار او حتمی است.
- ابوالقاسم بهزادی: بعد از شهادت شیخ دختر او منیره را گرفته آنچه در اینجا گفته درست می دانم.
- سرهنگ خلیل پرچم: بعد از شهادت شیخ دختر او اقدس را گرفته آنچه در اینجا می گوید درست می دانم.
- مشهدی علی! قدیمی ترین نوکر خاندان ماست، مدتی خدمت پدر حاج شیخ فضل الله را کرده، بعداً پیش خود او بوده است تا دو سه سال پیش هنوز زنده بود، حالا خبری ندارم، اظهارات اوصاف و صادق و طبیعی است.
گواهان نامبرده، به شرط علی، همه حیات دارند و هرکس بخواهد می تواند به خود ایشان مراجعه کند، به شرطی که با روح حرمت و صفا باشد.