قبل از من شهید حسنی و شهید خدیور ، شهید خلج و شهید علی سلمانی در گردان مداحی میکردند اما نه اونطوری که توقع بود من بخونم . بیشتر در حد یک سینه زنی و مراسم نوحه صبحگاهی بود . آنها هم حماسی می خوندند و سینه می زدند نه که مداحی غزل مصیبت و مرثیه بخوانند .
آنجا نیازی نبود که وارد این مسائل فنی بشیم چون شما یک سلام می دادید به اندازه روضه نیم ساعته بچه ها گریه کرده بودند بعد وارد سینه زنی می شد. فضای جبهه مثل این بود که شما می خواهی در یک مجلس آماده روضه بخونی ، ما هم در مجموعه تخریب که رفتیم من می خوندم ،حاج آقا قاسمی می خوند شهید سیفی می خوند، شهید مقدم، شهید مصطفی مبینی می خوند . اما آنها در کنار من می خواندند .-
حاج آقا قاسمی متاهل و شاغل در تهران بود و در رفت و آمد بود ایشان هم میخواند . حاج عبدالله خدا بیامرز به حاج قاسمی می گفت مرشد و به من می گفت بچه مرشد . حاج قاسمی تهران بود یا اینکه در جبهه یا حداقل در گردان نبود من مرشد می شدم و بچه مرشد نداشتیم حالا خواننده رسمی یا غیر رسمی نبود . ما کار رزمندگی مونو هم انجام می دادیم . بالاخره یکی از وظایف نانوشته ما خواندن بود چون واقعا یکی از موفقیت های گردان ما بود تا امروز و تو جنگ هم همین بود . گردانی رونق داشت که خواننده داشت .