• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
اگر نصف شب ها از خواب بیدار می شدیم ، این تصاویر را می دیدیم

شهید محمود بهرامی اینگونه شب ها را به صبح میرساند

  • کد خبر : 5122
شهید محمود بهرامی اینگونه شب ها را به صبح میرساند

شهید محمود بهرامی از بچه های سپاه بود که به گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء آمده بود و مدتی با هم بودیم . ما بچه های بسیجی با بچه های سپاهی در چادر با هم بودیم . در یک مقطعی گردان تخریب در دو کوهه مستقر بود ، منتها آنقدر که خشم شب می گذاشتیم […]

شهید محمود بهرامی از بچه های سپاه بود که به گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء آمده بود و مدتی با هم بودیم . ما بچه های بسیجی با بچه های سپاهی در چادر با هم بودیم . در یک مقطعی گردان تخریب در دو کوهه مستقر بود ، منتها آنقدر که خشم شب می گذاشتیم ، دیگر گردان ها شاکی بودند . گردان تخریب به گذاشتن خشم شب های آن چنانی معروف شده بود . آنقدر شدت خشم شب ها زیاد بود که گردان تخریب را از دو کوهه بیرون کردند و گفتند که شما آسایش همه را سلب کردید .
به همین جهت ما از دوکوهه رفتیم و به سمت موقعیتی آمدیم که بعد از پل کرخه بود . یک جایی به نام موقعیت شهید کهن که بعدا نامش را الوارثین گذاشتیم . آن اوایلی که ما به آن جا رفته بودیم ، یک لاستیک گذاشته بودیم برای نشانه ی موقعیت مان . ما و بچه های اطلاعات و عملیات لشگر که البته ایشان بعد از ما آمده بودند ، در آن محل مستقر بودیم و بقیه گردان ها و تیپ ها و لشگرها در خود دو کوهه بودند . معمولا تعداد نیرو های گردانمان به حدود صد ، تا صد و ده نفر میرسید و بیشتر نبودیم . همه با هم بودیم . یعنی ، چه بچه های سپاه و چه بچه های بسیج و چه پاسدار وظیفه ها ، همه با هم بودیم و در چادر ها به تعدادی که جا می شد ، کنار هم زندگی می کردیم .

معمولا بعد از صبح گاه ها ، آن زمانی که عملیات نبود ، کلاس های آموزشی برگذار میشد . گردان های دیگر معمولا در زمان هایی که عملیات نبود ، به شهر می رفتند یا اصطلاحا به مرخصی می رفتند اما بچه های گردان تخریب در این زمان ها هم یا کار آموزشی می کردند ، یا روی معنویات کار می کردند . یعنی دائما کلاس های قرآن و عقیدتی برگزار می شد . معمولا حاج عبدالله می آمد برای بچه ها سخنرانی می کرد یا روحانی هایی که در گردان داشتیم صحبت می کردند . شهید بهرامی هم مثل سایر سپاهی ها در کنار بچه ها بود . شهید بهرامی یکی از خصلت هایش این بود که خیلی بچه ی آرام و ساکتی بود . یعنی علی رغم اینکه ما چند نفر خیلی شر و شور بودیم آن ها خیلی ارام و ساکت بودند . زمان هایی که گردان کاری نداشت ، کتاب دعا و قرآنی برمی داشتند و به یک جای خلوت می رفتند و شروع به راز و نیاز یا خواندن نماز می کردند . الوارثین در یک موقعیت نیمه کوهستانی بود و غارهایی داشت که در اثر موج سیلاب ها به وجود آمده بود .
خب شهید بهرامی از جمله چنین افرادی بود . حاج عبدالله نوریان هم همین کار را می کرد ، بعضا هر کدام از ما هم که بنا به شرایطی ، دلمان می گرفت یا مسئله ای پیش می آمد مثلا شهیدی می دادیم یا اتفاق تلخی می افتاد ، در این غارها می رفتیم و شروع به راز و نیاز کردن می کردیم . در شب های معمولی اگر نصف شب ها از خواب بیدار می شدیم ، می دیدیم که بعضی دوستان پشت چادرها قبر کنده اند و هر کسی در یک قبر ایستاده و مشغول خواندن نماز شب است . اغلب بچه های گردان نماز شب هایشان ترک نمی شد .

خاری که بر دست شهید حمیدرضا دادو نشست
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5122
  • نویسنده : حاج حبیب فرخی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!