بچه هایی که در فکه منطقه ی چنانه بودند روحیات خیلی عجیبی داشتند. بچه ها یک ماهی آنجا مسقر شده بودند، اما هنوز افراد تدارکات و تجهیزات آنجا نیامده بودند. در 24 ساعت یک وعده غذا تهیه می کردند. آن هم به وسیله جهاد تهران تهیه می شد . کنسرو یا نان خشک اگر گیرشان می آمد می خوردند وگرنه باید صبر می کردند تا فردا که دوباره به سراغ جهاد بروند.
معمولاً برای فرمانده ها از آنجا که فرمانده هستند باید بیشتر برایشان ارزش قائل شد و برایشان ارزش هم قائل می شدند اما شهید حاج عبدالله نوریان برعکس این قضیه بود . مثلاً غذایی که از جهاد می گرفتیم را اول به همه بچه ها می داد و مطمئن می شد که همه غذا دارند ،اگر چیزی می ماند خودش می خورد و اگر هم نمی ماند غذا نمی خورد. تا اینکه بچه های تدارکات آمدند و مستقر شدند و آشپزخانه روبراه شد. در ان یک ماه شما اطراف چادرهای بچه ها را که نگاه می کردید نان خشک پیدا نمی کردید. برای اینکه اسراف نشود همه چیز را استفاده می کردند.