اسناد و مدارک تازه و نو یافته، چون نامههای محرمانه و خصوصی دربار قاجار و پهلوی، خاطرات سیاسیون و نظامیانی که خود شخصاً در وقایع مناطق لُرنشین و قلع و قمع آنها دخیل و ناظر بوده یا حضور داشتهاند و همچنین سفرنامهها وخاطرات سیاحان بیگانه که همزمان با وقایع اخیر، به این مناطق سفر داشتهاند که چندی است که به همت برخی مترجمان، برگردان و در اختیار افکار عمومی قرار گرفته، خود بهترین داور جهت قضاوت است که گوشههایی پنهان از این دو سده جنایت، پاکسازی و نسلکشی قومی حکام فاجر و جابر را در حق قوم لُر برملا میکند.
از این جمله، ناصرالدین شاه در جواب نامهای از ظلسلطان، فرزند خود،که در آن نامه از والی لُرستان و ایلخانی بختیاری به سعایت و بدگویی پرداخته، و از سفر سیاحان خارجی به این منطقه، اظهار بدگمانی کرده، چنین پاسخ نوشته است:
«…طوری باطناً بکنید که به آنها (سیاحان خارجی) خوشنگذرد و یک اسباب وحشتی در سیاحت خود ملاحظه کرده، دیگر میل نکنند به سیاحت، و این این فقره را هم از الوار و اکراد بدانند نه از شما…» (اسناد نویافته، ابراهیمصفایی، سندپانزدهم،ص۸۷)
نامه بالا، از آن جهت حائز اهمیت است که همزمان دو سه تن از سیاحان فرنگی در لرستان به طرز مشکوکی به قتل میرسند که بدنامی آنان برگردن یاغیگری لُرها افتاد!
رضاشاه نیز، طبق دستورالعمل بالا و سیاست داخلی قاجار، زمینه حمله به لرستان را با چنین بهانهای چید و با تمهیداتی، در لرستان، سرلشکر امیر طهماسبی، وزیر راه را، که دلخوشی از او نداشت، به توسط عمال خود به قتل رساند و آن را به لُرها نسبت داد!
«… اشتباه کوچک قاتلین که در لباس محلی با لهجه غلیظ تهرانی صحبت میکردند، معلوم کرد که مرتکبین قتل غیر محلی و بطوریکه به زودی معلوم شد، دو نفر از گروهبانهای لشکر بودند…»
(کهنه سرباز، خاطرات سیاسی و نظامی سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحمانی، جلد۱، ص ۶۵)