بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمه الله
بنده حقیر کانال خالدین رو کمتر از یک دانشگاه نمیدونم . همه ی ما در این دانشگاه در محضر کلام حضرت باری تعالی ، اهل بیت نبوت سلام الله علیهم و علما و شهدا مینشینیم و یاد میگیریم . انشاءالله به توفیق الهی ، عامل هم باشیم و در نهایت انشاءالله ما رو هم به جرگه شهدا برسونن …
بحمدلله در مدت حدود پنج سالی که از تشکیل گروه خالدین و آغاز فعالیت ها میگذره ، چالش های زیادی ، در سطح های مختلف پیش اومده و به مدد شهدا ، از همه ی این چالش ها عبور کردیم . ما بخاطر این مواجه شدن با چالش ها حقیقتا خدا رو شکر میکنیم چون هرکدوم اگرچه در اول کار ، ظاهرا نقش سرعتگیر رو داشتن اما در نهایت باعث رشد کار شدن .
گاهی به نگاه سطحی متهم شدیم ، نتیجه اش به لطف خدا تلاش برای توانایی نگاه عمیق تر به مسائل بود . گاهی اشتباهاتی در محتوا رخ داد و بعضا واکنش های تندی رو دیدیم اما به لطف خدا به سمت تسلط بیشتر به مسائل و نکات و مطالعه ی نظرات صاحب نظران پیش رفتیم .
گاهی به تناقضات فاحش در روایت ها برخورد کردیم که به لطف خدا بدون دست بردن در روایت ها ، راهی برای پاک کردن برچسب ( واهی ) از روایات خالدین پیدا کردیم .
و الحمدلله این چالش ها هنوز ادامه داره .
شاید بعضی از کانال ها رو دیده باشید که به بُعدِ معنوی و تصاویر شهدا میپردازن و به همین قدر یعنی ساخت کلیپ تلفیقی از تصاویر شهدا و مداحی یا موسیقی تاثیرگذار اکتفا کردن . اما از اول بنای گروه خالدین بر این نوع کار نبود .
ما اعتقاد داشته و داریم که شهدا واسطه های فیض الهی هستن یا به قول مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای شهدا مانند ستارگانی هستند که راه رو نشون میدن . بخاطر همین هم هست که تلاش میکنیم در حد توان خاطرات رزمندگان با طیف های مختلف فکری و برداشت های اختصاصی هر یک از عزیزان از شهدا رو ثبت و ضبط و منتشر کنیم .
ما اعتقاد داریم کلام شهدا نور هست . گاهی یک جمله از یک شهید مسیری رو به روی فرد یا افرادی باز میکنه که با ده ها ساعت سخنرانی برابری میکنه . گاهی یک خاطره از یک شهید از زندگی انسان گره گشایی میکنه .
از این جملات نباید به سادگی گذشت . از این داستان ها نباید به سادگی گذشت . ما اعتقاد داریم که شهدا چراغ راه هستن . این تشبیه عین حقیقته ، مَجاز نیست . واقعیه .دونه دونه اشون نور دارن . زندگی نامه و شرح حال و خاطرات و وصیتنامه ی دونه دونه شون میتونه از یک جامعه و اجتماع گره باز کنه .
القصه؛ گروه خالدین در مسیر ضبط و ثبت و ترویج فرهنگ شهدا ، به نظرم با یک چالش جدید مواجه شده . من اسم این چالش جدید رو میگذارم : چالش سانسور یا اعتماد ؟
وقتی روی شخصیت افراد (اعم از شهدا یا غیرشهدا) کار میکنیم ، بعضا با این توصیه مواجه میشیم که عزیزانی از روی دلسوزی میگن :
( طرح فلان مسئله لزومی نداره ) یا ( از نشر روایت غیررسمی پرهیز کنید ) .
گروه خالدین به حول و قوه الهی تا امروز موفق شده در مقابل این مصلحت سنجی ها مقاومت صددرصدی داشته باشه . الحمدلله . اما شاید لازم باشه دلیل این نوع رویکرد بیشتر تبیین بشه .
فکر میکنم با اندکی تحقیق یا مراجعه به دانسته ها مشخص بشه که اصولا در درون هر حرکت حقّی ، خطا ها و گناهانی هم از طرف اهلش سر میزنه . این خاصیت قطعی هر جریانی هست که همه مجری هاش معصوم نیستند . نکته ی قابل توجه و قابل تامل هم اینه که این خطا ها مطلقا به اصل حرکت و حقانیت جریان صدمه وارد نمیکنه . درعین حال ، سانسورش هم خطا و غیر قابل بخشش هست . چون کسی که به هر بهانه ای به خودش جرات میده دست به سانسور حقیقت جبهه ی حق بزنه ، یک پیش فرض غلط داره . اون پیشفرض در یک جمله خلاصه میشه : من میفهمم ، بقیه نمیفهمن .
هدف ما روشن نشان دادن راه نیست . امیدآفرینی هم نیست . هدف ما اینه که با این انوار الهی و با این چراغ های پرنور بتونیم راه رو نشون بدیم . اگرچه در این راه امید و برکت و … هست ، اما حتما زمین خورده ها هم هستن . منحرف شده ها هم هستن . نمیگیم نقطه ی خاکستری نیست چون هست و چون هست ، ما بیانش میکنیم . به مخاطبمون هم اعتماد داریم که به این جریان بصورت توهمی نگاه نمیکنه و میدونه توی جبهه ی حق ، همه معصوم نیستن و خطاهایی هم وجود داره اما این رو هم متوجه میشه وقتی یک بزرگراه به سمت حق میره ، حتما بیراهه هایی هم از این بزرگراه انشعاب میگیرن .
برای تبیین این ادعا شاید بد نیست مراجعه کنیم به داستان جنگ احد که در قرآن و احادیث ، بسیار بهش اشاره شده .
متاسفانه عده ای میخوان آبروی اسلام و انقلاب رو به خیالشون حفظ کنن . فکر میکنن در اسلام و انقلاب خطا هایی وجود داره که افشا شدنش ، یا در معرض بحث ها و گفت و گو قرار دادنش ممکنه لکه ی سیاهی به دامن اسلام و انقلاب بندازه . ولله این طور فکر ها ناشی از عدم اعتقاد به اسلام و عدم ایمان به خداست .
اگر بزرگترینِ بزرگان اسلام و انقلاب از مسیر منحرف شد ، هیچ اتهامی متوجه اسلام و انقلاب نیست و اگر به بزرگ ترین بزرگان اسلام و انقلاب تهمتی وارد شد ، لکه ای سیاهی به دامن اسلام و مسلمین نخواهد نشست . چرا باید بترسیم ؟
خلاصه ی چند خط بالا اینه که نباید ترسید چون مهندس کل ، خودِ حضرت باری تعالاست و کار هاش بی حکمت نیست . نباید مسائل رو سانسور کرد . نباید از یک عده کج فهم که بعده ها میخوان خدشه ای وارد کنن بترسیم و ما ترسی نداریم .
اما از یانسور و مهندسی باید ترسید . همه ی ما یادمونه که همین چند سال پیش بود که ماجرای عملیات کربلای چهار مطرح شد . یک اشتباه رو چنان بزرگنمایی و تحریف کردند که در اذهان عمومی تبدیل به خیانت شد . حالا باید از خودمون بپرسیم چرا این اتفاق افتاد ؟ جواب مشخصه : چون ما روایت نکردیم ، دشمن روایت کرد .
حضرت امام خامنه ای فرمودن : اگر شما حقیقت رو روایت نکنید ، دشمن اونطور که خودش میخواد روایت میکنه .
چطور ممکنه از این اتفاق درس نگیریم ؟ باز هم باید روایت های پر ریسک و پرزحمت رو کنار بذاربم و از دفاع مقدس تصویر مهندسی شده بسازیم ؟ یعنی سربازیِ دشمن رو به جون بخریم تا روزش برسه و اونطور که میخواد داستان ها رو روایت کنه ؟
جواب روشنه . پس نباید ترسید . اما منظور از ترس چیه ؟ شاید بیان این نکته هم خالی از لطف نباشه که معیار ترس چیه ؟
همه ی ما شاید به همون تعداد که انسان هایی رو دیدیم که بخاطر عدم توانایی هاشون میترسن ، انسان هایی رو هم دیدیم که از شدت ترس از عدم توانایی هاشون یا برای پنهان کردنش ، پشت رفتار های تهاجمی شون پنهان میشن .
پس اینکه میگیم نباید ترسید به این معنا نیست که رفتار تدافعی رو کنار بگذاریم و به رفتار تهاجمی تغییر رفتار بدیم . نخیر …
شجاعت یعنی واقعیت رو ببینیم و واقع بینانه ، با شهامت حرکت کنیم . یعنی دشمن رو خوب بشناسیم و اصول رفتار صحیح رو هم بخوبی بشناسیم و هنرمندانه حرکت کنیم . حرکت جهادگونه .
جهاد در بحث ما یعنی ثبت دقیق تاریخ . چه کسی خوشش بیاد چه بدش بیاد . چه کسی موضوعی رو به مصلحت بدونه و چه ندونه . اگر اتفاقی مصلحت اسلام نبود خدای سبحان جلوی وقوعش رو میگرفت . دست برداریم از مصلحت اندیشی … .
یکی از آثار این نوع نگاه ، جذب اعتماد دوست و دشمنه . شاید اگر بعضی از ما ، خدای ناکرده سکّان دار این مملکت بودیم ، بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی در سال ۱۳۹۸ ، دست بدامن همین طرز فکر میشدیم که لزومی نداره حقیقت به مردم گفته بشه . توجیه های این برخورد زیاده ، از سابقه ی دوستی اوکراین و رژیم صهیونیستی تا شباهت این واقعه به شگرد های جنگی دشمن .
دستور حضرت آقا بر روراست بودن با مردم در قضیه اوکراینی حاکی از طرز تفکر متفاوت از ماست . حضرت آقا فرمودن : النجاه فی الصدق . یعنی برید راستشو بگید . یعنی برید به وظیفتون عمل کنید و مصلحت اندیشی نکنید . مصلحت اندیش خداست و از شما فقط عمل به وظیفه خواسته .
اما حالا بد نیست بررسی کنید و ببینید این قضیه ، چه اثرات مثبتی در جامعه داشت . اون روزی که آرای مشارکت در جمهوری اسلامی پایین اومده بود هم همین سیاست باعث اعتماد روزافزون مردم به جمهوری اسلامی شد . در اثر همه ی این سیاست ها امروز مردم به آمار و ارقام اعلامی جمهوری اسلامی اعتماد دارن .
به بهانه ی بصیرت نداشتن عده ای نباید مردم رو از واقعیت تاریخ محروم کرد . حتی اگر این واقعیت عدم اطلاع ما از بعضی اتفاق ها باشه .
ترس از ایجاد شدن جوّ مخالف انقلاب وجود داره و این که میگن : بهونه دست دشمن ندید . اما به نظر ، از فتنه نباید ترسید . اگر به فتنه های انقلاب نگاه کنیم میبینیم نتیجتا فقط منافقین رو خوارتر و رسواتر کرده و انقلاب رو آبرومند تر . مگه نتیجه فتنه ۶۷ و ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ به ضرر جمهوری اسلامی شد ؟ پس بجای ترس از ایجاد فتنه ، از بازی کردن در زمین دشمن باید ترسید . دشمن از ما توقع داره مسائل رو طوری جلوه بدیم که گویی هیچ پاسخی نداریم و شرمنده ایم . آیا واقعا پاسخی نیست ؟
به نظر میرسه مهم ترین تفاوت حضرت آقا و خیلی از آقایون در شجاعته . بعضی از ترس و بخاطر تنبلی سر در گریبان کردن و به همین پیروزی های اسلام که ثمره ی خون شهداست راضی اند . اما آقاجان آخرین پایگاه سپاه دشمن رو هدف گرفتن و دارن شمشیر میزنن . ما این وسط تلاش میکنیم سرباز آقا باشیم ، پس فرمان ایشون رو در روایت صحیح از مسائل حوزه فعالیت خودمون اطاعت میکنیم و انشاءالله این جریان ادامه دارد و تلاش میکنیم که به هر قیمتی نگذاریم عده ای ساده دل و ساده باور هدفمون رو تقلیل بدن و شمشیرامونو از صدا بندازن .