در منطقه سرابگرم که بودیم ، یک روز برادر سید ناصر حسینی آمد و یک گنجشک آورد و گفت یک تویوتا زده به این گنجشک و زخمی شده . وقتی گنجشک را آوردند نیمه جان بود . ما بچه بودیم و با هم مشورت کردیم . بچه ها گفتند باید کمی روغن و اب کره را در حلقش بریزید تا خوب شود . ما این کار را برای گنجشک انجام دادیم و مقداری کره در قاشق آب کردیم و در دهانش ریختیم اما دیگر مرده بود . سید ناصر آمد و گفت برادر ممقانی چه شده ؟ گفتم حیوان مرد و بردیمش زیر یک درخت دفنش کردیم . سید ناصر گفت نه ! این گنجشک در جبهه شهید شده و باید تشییع جنازه اش کنید . من هم گفتم باشه پس برویم تشییع جنازه اش بکنیم .
مسئول تدارکات آن جا بود و وسایل بهداری هم موجود بود . یک سری قرص های ضروری و شربت و باند و … در بهداری بود .
من یکی از باندها را به جای کفن برداشتم و به سید ناصر گفتم این بجای کفن مناسب است . خلاصه رفتیم و حیوان را از زیر درخت درآوردیم . خواستیم کفنش کنیم که سید ناصر گفت حالا این گنجشک نر هست یا ماده ؟ کفن باید چهار تکه باشد یا سه تکه ؟
گفتم زن که به جبهه نمی آید . پس مرد است که به جبهه آمده است . خلاصه حیوان را شکلات پیچش کردیم و روی تابوت گذاشتیم . یک سر تابوتش را سید ناصر گرفت یک سرش را هم من گرفتم . بعد هم با ذکر جیک و جیک و جیک ، تشعییع و خاکسپاری اش کردیم . این هم خاطرات سراب گرم بود .
حالا این گنجشک نر هست یا ماده ؟
گنجشکی که در جبهه تصادف کرده بود و باید تشییع میشد
- کد خبر : 4102
در منطقه سرابگرم که بودیم ، یک روز برادر سید ناصر حسینی آمد و یک گنجشک آورد و گفت یک تویوتا زده به این گنجشک و زخمی شده . وقتی گنجشک را آوردند نیمه جان بود . ما بچه بودیم و با هم مشورت کردیم . بچه ها گفتند باید کمی روغن و اب کره […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=4102
- نویسنده : حاج علی بهجانی ممقانی
- منبع : خالدین